Thursday, June 9, 2011

ا آیا زمستان عرب در راه است؟



این که نخست وزیر اسراییل در چمن خانه اش فرمانده ارشد ما را با فروتنی پذیرفت مایه سرخوشی امریکاست. اما این سرخوشی هم دیری نمی پاید. مطمئنا رییس جمهوری که از تحریک افکار عمومی در رابطه با همپیمان خود لذت می برد شاید به چنین مقصودی رسیده باشد ولی در پایان، سخنرانی نتانیاهو در برابر کنگره به مذاق بسیاری از اسراییلی ها خوش نخواهد آمد و همین طور خاورمیانه ای هایی که به نظارت امریکا وابستگی دارند نیز از این سخنرانی شادمان نخواهند شد. این واقعیت که رهبر اسراییل برای موقعیت و اقتدار استثنایی امریکا بهتر از باراک اوباما مورد می سازد، علامتی است بیانگر این که واشنگتن نقش سنتی خود را در خاورمیانه در هنگامه خطر رها کرده است.
نتانیاهو اولین کسی بود که در ملا عام از حقیقت پرده برداشت ولی دیگر همپیمانان امریکا، چون مصر و عربستان سعودی، متقاعد شده اند که امریکایی ها در سرزمینی خیالی در آفاق زندگی می کنند. این شد که می خواهند سرزمین آرزوهای خود را بسازند. با این که هنوز کسی نمی داند که بهار عرب آبستن چه کالبدی است، «همپیمان نما» های ایالات متحده، دشمنان واقعی، عوامل دولتی و حتا غیر دولتی چون اخوان المسلمین، در تکاپوی چنین جایگاهی هستند.
همان گونه که نتانیاهو به دقت برای مخاطبان امریکایی خود یادآوری می کند، سلطه جویی ایران و سنگ اندازی اش در روند صلح، هنوز مسئله اصلی منطقه است. دولت امریکا که همپیمانان سنتی خود را به تحریک وامی دارد، برخی ناظران شباهت هایی را در یک مورد مهم میان واشنگتن و تهران دیده اند. مارتین کرامر از بنیاد سیاست خاور نزدیک می گوید: «اگر اوباما بگوید وضعیت موجود غیر قابل تحمل است و برای تحمل پذیر کردنش کاری نکند، آن وقت واشنگتن هم مثل ایران به یک «ضد قدرت» کنونی بدل می شود. دیگران باید بارِ حفظ وضعیت موجود را به دوش بکشند.»
به گزارش وال استریت جورنال، از آن جایی که ریاض دیگر باور ندارد که امریکا ایران را به چالش بگیرد، ابتکار سعود به رهبری (امیر) بندر (بن سلطان- رهبر جریان ضد ایرانی-م)، دست به کارِ جورچیدن همپیمانیِ بزرگی است که در طی آن پاکستان، مالزی ، اندونزی و کشورهای آسیای مرکزی را در برابر جمهوری اسلامی صف آرایی کند.
در کشورهای عرب زبان نیز طرح پیشنهاد گسترش همکاری شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس مورد پیشنهاد قرار گرفت تا تمامی فرمانروایان موروثی منطقه را اعم از شیخ نشین ها و امیرها و سلاطین و غیره را زیر یک چتر بگیرد. کشور مراکش در شمال افریقا در شمار کشورهای پیشنهادی این طرح است. رسانه های عرب سرشار از شایعه است که عربستان سعودی به عنوان عضو و رهبر شورای همکاری خلیج فارس تاکنون به رباط (مراکش) و عمان وعده مقدار زیادی وجه نقد داده تا در برابر درخواست های پیاپی واشنگتن برای اصلاحات مقاومت کنند. عربستان سعودی از آن واهمه دارد که دامنه اصلاحات سرانجام به خانه آل سعود هم کشیده شود.
به هر روی، این شورا که زمانی سازمانی محلی به شمار می رفت و همپیمان بالفعل ایالات متحده بود اکنون دیگر باور ندارد که بتواند برای پیشبرد سود و مصلحت خود به امریکا تکیه کند. بازیگر اصلی عرب سنی خارج از شورای گسترش یافته همکاری خلیج فارس، سازمان فتح است که اکنون با حماس و مصر تطبیق دارد. مصر که پیش از این ستون سیاست واشنگتن در منطقه به شمار می رفت اکنون بار دیگر توجه ها را به خود جلب می کند.
به بیانی، خیزش و بهار عرب، سوریه را نیز درگیر بازی پیش بینی نشده ای کرده. تا کنون، به همان اندازه که دمشق طرفدار ایران بود، قاهره نیز با ایالات متحده همسویی داشت: کلیدی برای سیاست راهبردی عربی اش. نه تنها همپیمانی با سوریه به ایران اجازه می دهد که به سادگی به حزب اله جنگ افزار رسانی کند، بلکه دمشق نیز به ایران وِجهه ای عربی می دهد که با کشورهای سنی روبرو شود و در میان مردم عرب از امتیاز برخوردار باشد. با این همه، ادامه یافتن اعتراضات سوریه بار سنگینی بر اعتبار و وجهه دمشق است و حتا ترکیه و قطر، و الجزیره، شبکه ماهواره ای دوحه، به فرمانروایان سوریه پشت کرده اند. حسن نصراله حزب اله، شاید هنوز مقاومت بشار الاسد را ستایش کند و در کنار هیلاری کلینتن به بحث بنشینند و بگویند که رییس جمهور سوریه، قلباً یک اصلاح گرِ واقعی است ولی شمار کشته شدگان دست کم 1100 تن برآورد می شود و هنوز نیز در حال افزایش است و بسیاری در منطقه می گویند که قدرت سوریه بیشتر مشتاق کشتن اعراب است تا مقاومت در برابر صهیونیست ها.
ایران می خواهد از سرمایه گذاری خود در سوریه محافظت کند ولی از برخی جهات، تهران شاید به این نتیجه برسد که پاکسازی فرقه ای سنی ها به دست علوی ها، برای کسب و کار ضرر دارد. دولت اوباما باور کرده که آشفتگی اوضاع در سوریه، می تواند دلیلی بر عقب نشینی ایران باشد و این باور چندان هم دور از ذهن نیست. ولی عقب شینی ایران تنها زمانی به وقوع می پیوندد که واشنگتن در صفحه شیب تعادل خاورمیانه علیه اسد، وزنه ای بگذارد. کاخ سفید اگر فقط شاهد منفعلِ قضایای سوریه باشد در واقع به تهران برای بررسی گزینه هایش زمان داده است. احتمالا تهران با علاقه فراوان مراقب توافق «فلسطین نو» است و شاید از مشتری اش، حماس نیز یاد بگیرد.
ماه سپتامبر فلسطین به مجمع عمومی سازمان ملل (برای به رسمیت شناخته شدن فلسطین به عنوان یک کشور-م) فشار آورد و درست است که شاید آشتی حماس-فتح تا ماه سپتامبر دوام پیدا نکند ولی در صفحه شطرنج سیاست منطقه، اتحاد با فلسطین بی ربط است. بازیگر اصلی، در این جا مصر است که معامله را جوش داده است. حماس وقتی پی برد که می تواند از قاهره سواری بگیرد، از شر حمایت پردردسر از دمشق خلاص شد و با توجه به این که قاهره قدرتی سنی مذهب است همخوانی طبیعی با هم نیز دارند و اخوان المسلمین مصر که با حماس ارتباط قوی دارد اکنون دوره لذتبخشی از برتری سیاسی را سپری می کند.
واشنگتن کم کم دارد می فهمد که یکی از امتیازات حکومت حسنی مبارک در این اواخر، نفرت کینه توزانه اش از حماس بود. فرمانروایان کنونی قاهره نمی توانند هزینه این ولخرجی ایدئولوژیک را بپردازند؛ قاهره باید به سرعت درآمد زایی کند وگرنه گرسنه می مانند. راه انجام این است که خود را ضد تفکر و مواضع مبارک نشان دهند وگرنه تا زمانی که واشنگتن خرده حساب ها را تسویه نکرده، مصر که می تواند در مدار واشنگتن بچرخد از مدار خارج می شود. نگرانی این نیست که مصر تماما از مسیر خارج شود و به بلوک مقاومت بپیوندد. ولی بیشتر به این خاطر که مغازله با ایران می تواند مشکل ساز شود، شبیه تصمیمی که منجر به محاصره غزه شد.
درست پیش از خیزش اعراب در ژانویه، برخی از تحلیلگران استدلال می کنند که واشنگتن باید فرصت های ارائه شده از سوی کشورهایی مانند سوریه و قطر را کشف کند. این کشورها در لشگر امریکا نبوده اند ولی به شیوه دشمنی های ایران هم دشمن امریکا به شمار نمی روند. اکنون که مصر به ستاره ای در این صورت فلکی بدل شده، ما دلمان برای آن روزهای ساده و معصوم (بی دردسر) تنگ می شود که واشنگتن منافع خود را از طریق کشورهای همپیمانش تامین می کرد، آن هم نه با ساختارهایی چون «جهان اسلام» که تازه پشت لبشان سبز شده، (که با کشورها و سازمان هایی دارای اعتبار طولانی).
به گفته کرامر، «کلید فتح خاورمیانه در همراه کردن همپیمانانی است که طبیعت سازگاری با هم ندارند.» وی می گوید: « دایره متحدان امریکا از ائتلاف متحدان ناهمسویی چون ترکیه، اسرائیل، مصر، عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس تشکیل شده بود. همه می دانستند که امریکا قویست. پس اگر چندان هم از همراهی با کشورهای دیگر راضی نبودند با شرایط کنار می آمدند. وقتی ترکیه و اسراییل مسئله پیدا کردند این دایره از تکامل باز ماند. و اکنون مصر و عربستان این حلقه را ترک می کنند.»
به عقیده کرامر، ایران می تواند با ایجاد ارتباط با اخوان المسلیمن از خیزش ها و تحولات منطقه سود ببرد.» به بیان دیگر، با مشکلات سوریه و مشاجرات احتمالی برای حزب اله، تهران هلال شیعه خود را با هلال اخوان المسلیمن تطبیق می دهد و حتا جایگزین می کند: اتحادی که از حزب عدالت و توسعه ترکیه تا حماس و اسلامگرایان نوپای مصر ادامه یافته است.
کرامر می گوید: «در بازه زمانی کوتاه مدت، (مثلا اکنون) هر چه تعداد کمتری شیعه در محیط باشد، کارها راحت تر پیش می رود. البته به صورت مجازی می توان گفت در مصر و سرزمین های فلسطین، تقریبا از این گونه شیعه ها وجود ندارد.» به گفته وی «اخوان المسلمین ملاحظات خود را درباره شیعه دارند، ولی مثل القاعده ضد شیعه هم نیستند.» چشم انداز خاورمیانه شکسته تر از آن است که ائتلاف ها تنها به (جریان ها و گروه های) همفکر محدود شود. اگر عربستان سعودی و اسراییل توانسته اند در حلقه امریکا باشند پس اخوان المسلیمن نیز می تواند بخشی از هلال ایران باشد. ایران و اخوان المسلمین هر دو از بازسازی مقاومت سود می برند.
با توجه به اظهارات مبهم دولت اوباما در مورد اخوان المسلمین و دیگر جنبش های اسلامی منطقه، به نظر می رسد واشنگتن خود را آماده تصویری از اسلام سیاسی با نسخه شیعی و همچنین سنی اش می کند که در منطقه در حال بازسازی است. این که آیا کاخ سفید آماده است که از منافع امریکا و همپیمانانش در برابر جریان سیاست هایی ماهیتاً ضد امریکایی، پشتیبانی کند، پرسش دیگری است. سخنرانی نتانیاهو، دیپلماسی عربستان سعودی، و خطربازیِ مصر بر لبه تیغ، شواهدی هستند از این که همیپمانان سنتی ایالات متحده باور ندارند که اوباما در حد و اندازه این کار باشد.
از: لی اسمیت/ سردبیر ویکلی استاندارد
کتاب وی «اسب قوی: اقتدار، سیاست و برخورد تمدن اعراب» به تازگی منتشر شده است.
ايران در جهان | Iran dar Jahan | آیا زمستان عرب در راه است؟

No comments: