اگر مفهوم روح از طریق خدا به بشر آموزش داده شده است، چرا قبایل بدوی غیر متمدن نیز آنرا در فرهنگ خود دارند؟!
اگر به قبایل بدوی و تکامیل نیافته ، مانند قبایلی که هنوز چندتایی از آنان در جنگل های آمازون موجود است و و به صورت کاملا بدوی زندگی می کنند، یا برخی از قبایل سرخپوست؛ نگاهی به دقت بیاندازیم ، می بینم که برخی از آنها نیز به روح اعتقاد دارند.
با توجه به اینکه اعتقاد به روح ، مفهومی است که ریشه در ادیان دارد، این سوال پیش می آید که این قبایل بدوی، چگونه به مفهوم روح دست یافته اند؟
یادمان باشد که این اقوام ، هیچگونه ارتباطی به دیگر جوامع (مانند مسیحان و یا مسلمانان) نداشته اند.
تنها دو جواب برای این سوال متصور است:
یک- آنها نیز پیامبری داشته اند که به آنها مفهوم روح را آموخته است.
دو- مفاهیمی مانند روح ، داستان های تخیلی ساخته شده بر اساس ترس انسان از مرگ بوده است ، چه آنکه این اقوام بدوی ، بدون داشتن پیامبر نیز به ساخت چنین داستان هایی دست یازیده اند.
اگر پاسخ اول را برای این سوال در نظر بگیریم و معتقد باشیم این اقوام پیامبری داشته اند، سوالات زیر پیش می آید:
الف – چرا در دیگر کتب آسمانی ، مانند قرآن و یا انجیل و تورات، هیچ ذکری از پیامبر آنها نشده است؟!
ب- این بیچاره ها چگونه پیامبری داشته اند که هیچ آموزشی به آنها نداده است و مثلا در برخی از این قبایل، آدم خواری وجود داشته یا خشونت وحشیانه با دیگران !
ج- چرا این پیامبران، هیچ رد و یا نشانی از خود به جا نگذاشته اند ؟! چرا هیچ اسمی از آنها در این قبایل وجود ندارد؟
د- چرا هیچ اثری از یکتا پرستی یا حتی پرستش یک موجود فرا زمینی در میان این قبایل نیست؟ مثلایکی از این قبایل، یکی از کوه های مجاور را به عنوان خدا می پرستد.
لذا با توجه به نکات مطرح شده در بالا، می توان براحتی فهمید که این قبایل، فاقد هیچ پیامبری بوده اند و می توان براحتی متصور شد که مفهوم روح ، مفهومی است که کاملا بدست بشر ساخته شده است ، چه آنکه این قبایل بی کمک پیامبران نیز توانسته اند این مفهوم را در بین خود به وجود بیاورند.
No comments:
Post a Comment