Wednesday, December 8, 2010

جنگ عراق و افغانستان برسر مهار منابع نفت و گاز روی داده است و می تواند به جنگ جهانی سوم بیانجامد:



انقلاب اسلامی: قسمت سوم نوشته داوید دو گراو، اطلاعات مهمی در باره رویاروئی امریکا با چین و احتمال بروز جنگ با پاکستان و ایران و بسا با چین، بر سر مهار باقی مانده منابع نفت و گاز، در اختیار همگان قرار می دهد. نویسنده می پرسد آیا امریکائیان بموقع بیدار می شوند؟ و از ایرانیان که هم صاحب منابع نفت و گاز هستند و هم در معرض حمله نظامی، باید پرسید: چه وقت شما بیدار می شوید؟ پیش از آنکه دیر شود و یا بعد از آنکه از هستی ساقط شدید؟
در روزهای جمعه و شنبه، ۱۹ و ۲۰ نوامبر ۲۰۱۰، اجلاس سران کشورهای عضو ناتو، در لیسبون، پایتخت پرتقال تشکیل شد. این اجلاس را مهمترین اجلاس تاریخ ناتو خواندند. قسمت سوم نوشته داوید دو گراو به خواننده می گوید چرا. این قسمت واقعیتهائی را تشریح می کند که به قول نویسنده، وسائل ارتباط جمعی در مهار سرمایه سالاران و دستیاران سیاسی کار آنها، به آنها نمی پردازند. بسا سانسور می کنند تا امریکائی و غیر امریکائی نداند که جنگ در عراق و افغانستان و... بر سر مهار منابع نفت و گاز است:
راه ابریشم جدید دارد راهی می شود که به جنگ جهانی سوم می انجامد:
جنگ بخاطر کشیدن خطوط لوله نفت و گاز از آسیای میانه به اقیانوس هند، هنوز تمام نشده است. چین، کشوری که منافع نفتی امریکا ایجاب می کنند دستش از منابع نفت و گاز آسیای میانه دور بماند، دارد مهار منطقه را بدست می آورد و نسبت به امریکا، دست بالا را پیدا می کند.
در گزارش توم دیسپاچ، زیر عنوان «خط لوله نفت و گاز یا جاده ابریشم جدید»، مندرج در آسیا تایمز، می خوانیم:
« تاریخ دانان آینده بسا قبول خواهند کرد که راه ابریشم قرن بیست و یکم در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۹، افتتاح شد. در این روز، خط لوله گاز از ترکمنستان (با عبور از قزاقستان و ازبکستان) به سینک چیانک Xinjing ، ایالتی در چین رسید.
در ۲۰۱۳، شانگهای و گوآنگ زو و هنگ کنگ نیز گاز ترکمنستان را، از طریق لوله گازی دریافت خواهند کرد که ۱۸۳۳ کیلومتر طول خواهد یافت.
وقتی حکومت بوش جنگ عمومی با تروریسم بین المللی را اعلان کرد، آنچه در سر داشت، این نبود که واقع شد. آن حکومت در پی سلطه بر نفت آسیای میانه و خاورمیانه بود. اما او در بازی بزرگ با اروپا و آسیا بازنده شد. چین عقل بخرج داد و وارد جنگ پایان ناپذیر افغانستان نشد. در عوض، چین وارد معامله مستقیم با ترکمنستان شد و از ناسازگاری ترکمنستان با روسیه سود جست و خط لوله ای را ساخت که بیشتر از آنچه می خواست گاز در اختیارش می گذارد.
و نباید تعجب کرد از اظهارات ریچارد مورنینک استار، مسئول گاز و نفت آسیای میانه در حکومت اوباما، در کنگره امریکا. او گفت: ما توانا به رقابت با چین بر سر ثروت نفت و گاز آسیای میانه نیستیم. اگر او همین پیام را به وزارت دفاع امریکا نیز می داد...
اگر چین توانائی خود را در بازی کارتهای خود در جنگ خط لوله نشان داد، در عوض، کار امریکا در پس زدن دست روسیه و منزوی کردن ایران، چه زود، باخت امریکا را آشکار خواهد کرد. »
اگر از حضور اینهمه قوای امریکا و ناتو در افغانستان و پاکستان در شگفت شده اید، توجه بکنید که چین که با افغانستان و پاکستان هم مرز است، نیز، قوا به منطقه آورده است ( و نیز مهم است که بدانیم ایران میان عراق و افغانستان قرار گرفته است).
همانطور که نیویورک تایمز گزارش کرده است، پاکستان بطور نیمه رسمی، مهار منطقه استراتژیک گیلیگیت بیلتاستان (GILLIgate biltastan)، واقع در شمال غربی کشمیر را به چین واگذار کرده است. « نمای منطقه غربی کشمیر که شمال منطقه گیلیگیت در شمال تا منطقه آزاد در جنوب، بر روی دنیا بسته است. در عوض، منطقه شرقی کشمیر که در دست هند است، بروی خبرنگاران باز است. در این منطقه است که چریکهای طرفدار پاکستان با قوای هند می جنگند.
اما گزارشها از منابع اطلاعاتی مختلف گویای دو رویداد مهم در گیلیگیت – بیلتاستان هستند: جنبش مسلحانه ای نیز بر ضد دولت پاکستان پدید آمده است و نیروی مسلحانه ۷ تا ۱۱ هزار نفری قوای چین نیز در این منطقه حضور دارد.
چین می خواهد در این منطقه حضور نظامی داشته باشد تا امنیت راه و راه آهنی را حفظ کند که با عبور از پاکستان، به خلیج می رسد. در حال حاضر، ۱۶ تا ۲۵ روز طول می کشد تا که تانکرهای نفت چین به خلیج برسند. اما وقتی ساختمان این دو راه به پایان رسد، ظرف ۴۸ ساعت، چین می تواند نفت را از غرب چین به پایگاه دریائی پاکستان که چین ساخته است، برساند. این پایگاه در شرق خلیج واقع است.
همچنان که جنگ در مرزهای پاکستان و افغانستان شدت می گیرد، چین و روسیه و ایران، برای دفاع از منابع خود، قوای نظامی خود را بیشتر بکار می گیرند. پاکستان هر روز بیشتر از روز پیش، با عملیات قوای نظامی امریکا و ناتو در مرزهایش، مخالف تر می شود. حتی دارد آشکارا از طالبان حمایت می کند، از جمله، از راه قطع راه رساندن مهمات و تجهیزات به قوای ناتو در افغانستان.
پاکستان نیز به تازگی موشکهای ضد هوائی خود را در مرزهایش با افغانستان مستقر کرده است. گزارشهای جاری دستگاه اطلاعاتی امریکا بر اینست که جنگ بسا به پاکستان دامن بگسترد و هر گاه چنین شود، چین و ایران بیش از پیش در جنگ با قوای امریکا و ناتو، مداخله خواهند کرد.
بدین سان، ما داریم وارد مرحله از جنگ گسترده می شویم آنهم بر سر منابع نفت و گاز درحال کاهش. عملیات جنگی در پاکستان و افغانستان، بخشی از جنگ بر سر مهار باقی مانده منابع نفت و گاز جهان است.
هرگونه صحبت در باره بیرون بردن قوای امریکا و ناتو از پاکستان و افغانستان، جز انجام عملیات روانی نیست. طرفهای قرارداد با قوای امریکا و ناتو، هم اکنون در کار ساختن بزرگ ترین پایگاههای نظامی دنیا در منطقه هستند. این قوا چنین پایگاه هائی را رها نمی کنند و پی کار خود بروند.
این پایگاهها ساخته می شوند برای این که عملیاتی بگردند. و بهمان نسبت که نفت کمیاب تر می شود، این پایگاهها بکار مهار باقی مانده نفت و گاز منطقه خواهند آمد.
کریس مارتنسون، نایب رئیس شرکت اطلاعاتی SAIC ، به تازگی، زیر عنوان «بلبشوی فاجعه بار آینده» نوشته است:
« آینده بسا بلبشوئی فاجعه بار تر از آن خواهد شد که فکر می کنید. این نتیجه ایست که من، با شرکت در مطالعه در باره نفت و گاز که در اکتبر ۲۰۱۰ انجام شد، بدان رسیده ام. اثر رسیدن استخراج نفت به حداکثری که از آن پس، کاهش آن شروع می شود، بر بازار و شیوه زندگی و حتی تنگدستی ملی، می باید بیشترین توجه ما را به خود جلب کند. گزارش ۷۶ صفحه ای که گرایشهای اصلی و تهدیدها که متوجه جهانند را دریاسالار لاورنس رایس ارائه کرد.
رسیدن استخراج نفت به نقطه اوج و نزدیک شدن آغاز سیر نزولی جستن تولید آن، بر مباحثات حاکم بود. در میان نتیجه گیری ها (در صفحه ۲۹ گزارش)، این نتیجه گیری را می یابیم: «در سال ۲۰۱۰، اضافه ظرفیت تولید نفت، یکسره پر خواهد شد. و از اوائل سال ۲۰۱۵، کاهش تولید نفت روزانه ۱۰ میلیون بشکه خواهد شد. »
بنا بر گزارش، « برای پاسخ دادن به تقاضا، اوپک می باید تولید روزانه خود را از ۳۰ میلیون بشکه تا ۵۰ میلیون بشکه در روز، افزایش دهد. اما هیچیک از کشورهای نفت خیز، شاید به استثنای عربستان، سرمایه گذاری لازم را در تکنولوژی جدید و روشهائی که امکان بهره برداری از تمامی نفت مخازن را می دهند، بعمل نیاورده اند. در پی بالا رفتن قیمت نفت، برخی از این کشورها، مثل روسیه و ونزوئلا منابع نفت خویش را به ته رسانده اند.
هرگاه طرفیت تولید نفت و تصفیه آن افزایش نیابد، دنیا با بحران جدی انرژی روبرو خواهد شد. مشکل است بتوان بدقت پی آمدهای اقتصادی و سیاسی و استراتژیک کمبود تولید نفت را برآورد کرد. قدر مسلم اینست که میزان رشد اقتصادی را هم در بخش رشد یافته و در حال رشد، کاهش خواهد داد.
افزایش تولید اوپک از روزانه ۳۰ میلیون بشکه به روزانه ۵۰ میلیون بشکه ناشدنی است. حتی تصور امکان آن نیز، پوچ انگاری است. بنا بر این، یک بحران انرژی جدی اجتناب ناپذیر است.»
وضعیت بازهم بدتر آنست که تصور می کنیم. چرا که میزان تولید رو به کاهش خواهد گذاشت. بدین سان، جنگ با پاکستان و چین و روسیه و ایران و ادامه عملیات نظامی در افغانستان و عراق، احتمالی روز افزون دارد.
این استراتژی به چشم می آید هرگاه بنگریم به تمرین های نظامی که در اطراف چین، انجام می گیرند. بخصوص می باید توجه کرد به متمرکز شدن ۸۶۰۰۰ قوای امریکا در شبه جزیره کره . فروش ۱۲۳ میلیارد دلار اسلحه به کشورهای عرب واقع در ساحل خلیج فارس که بزرگ ترین فروش اسلحه توسط امریکا است و، از آن، ۶۷.۸ میلیارد دلار بهای اسلحه ایست که عربستان می خرد و خرید ۲۰ فروند اف – ۳۵ به ارزش، ۲.۵ میلیارد دلار و بزرگ ترین مانور نظامی اسرائیل و امریکا که بتازگی انجام گرفت، همه از این استراتژی سخن می گویند.
با توضیحاتی که تا این جا داده ایم، تقلای امریکا برای مهار نفت و گاز آسیای میانه و خاورمیانه، فهمیده می شود. اینک می دانیم که تقاضای نفت افزایش و در همان حال، تولید آن کاهش می یابد و این امر، وضعیت خطرناکی را بوجود می آورد. هرگاه همین روند ادامه یابد، استراتژی جاده ابریشم جای به استراتژی جنگ جهانی سوم می سپارد.
جنگ موشکی:
یکی از واکنشهای کسی که این اطلاعات را می خواند، بسا این واکنش شود که جنگ برای مهار باقی مانده نفت و گاز، شاید بسود مردم امریکا باشد. بسا این اطلاعات دست آویز تبلیغات بسود جنگ برای حفظ «شیوه زندگی امریکائیان» بگردند. با این توجیه که حفظ سطح زندگی کنونی در گرو سلطه بر منابع نفت و گاز جهان است.
اما این فکر هرگاه کسی به آن رسد، ساده لوحانه است. زیرا همانطور که تاریخ اخیر ثابت کرده است، منافع نفتی امریکا در واقع، منافع بانکداران و سرمایه داران امریکا است و اینان هیچگاه سهمی از آن به مردم امریکا نداده اند. همانطور که عمل آنها به روشنی نشان داده است، اینان نفت و درآمد آن را از آن خود می شمارند و هزینه سنگینی که آلودگی محیط زیست ایجاد می کند را به پای امریکائیان و تمامی مردم جهان می گذارند.
بخاطر افزوده شدن بر ثروت و قدرت آنان، میلیونها امریکائی و غیر امریکائی معلول و کشته و از هستی ساقط می شوند. هرگاه این جنگها همچنان شدت بجویند، سبب حمله های بیشتری به خاک امریکا خواهند شد.
سودهائی که از این جنگ به جیبهای سلطانهای اسلحه و سرمایه داران بزرگ روان می شوند، عامل دیگری بر مسئله اول شدن جنگ و بر انگیختن به جنگ هستند. میلیاردها دلار پول مالیات دهندگان امریکائی خرج جنگ و تدارک جنگ می شود.
شرکتهای نظام و بانکدارانی که پشت سرآنها قراردارند سودهای بزرگ بدست می آورند. از این رو، آنها حامی جنگهای بس سودآور برای بدست آوردن منابعی که منافع بزرگ عاید می کنند. جنگ سود آور برای منابع سودآور یعنی به حداکثر رساندن درآمد و این همان الگوئی است که نظام بانکی راهنمای خود کرده است.
امری که طبیعت انگلی و عدم انسانیت کامل این سودجوئی را بروشنی ثابت می کند، اینست که مصرف کننده اول نفت و آلوده کننده اول محیط زیست، ماشین نظامی امریکا و ناتو است. بدین خاطر است که آنها بخاطر نفت و گاز این سان مأیوسانه می جنگند.
این امر که امریکائی متوسط هیچگاه این تحقیق و نظایر آن را در وسائل ارتباط جمعی پر تیراژ (در مورد روزنامه ها) و پربیننده و پر شنوند، (تلویزیون و رادیو) نمی خوانند و نمی بینند و نمی شنوند، بخاطر آنست که این وسائل ارتباط جمعی را همان صاحبان سرمایه و شرکتهای بزرگ کنترل می کنند. باز به روشنی ثابت شده است که کارتل بانکهای بزرگ نمی خواهند شهروندان امریکا اطلاع حداقل را نیز از منافع ژئو – استراتژیک نیابند و ندانند قدرت چگونه عمل می کند.
از دید همه آنها، مردم امریکا می باید در جا و موقعیتی که هستند، نگاه داشته شوند. کارتل سرمایه داران خود را شاه و ما مردم امریکا را رعایای خود می انگارد و بما ربط ندارد آنها چگونه رفتار می کنند.
اگر شما یک میلیاردر و یا مولتی میلیاردر نیستید، پس یا باید خدمتکار آنها باشید و یا بمیرید. این امر یک واقعیت سخت است. اما در دنیائی که منابع در حال تمام شدن هستند، این واقعیت تلخ همراه است با دو واقعیت دیگر: یکی اقتصادهای چپاول شده و دیگری آلودگی میحیط زیست.
تا وقتی که مردم امریکا از خواب برنخیزند و تلویزیون را خاموش نکنند، سطح زندگی ما همچنان، با آهنگی که زیادت و شدت می گیرد، سیر نزولی خود را ادامه خواهد داد.
انقلاب اسلامی: این تحقیق بیشتر از امریکائیان، بکار ایرانیان و ملتهای دیگری می آید که ثروت نفت آنها به غارت می رود. در حالی که سخن از جنگ جهانی سوم بر سر باقی مانده منابع نفت و گاز می شود، در کشور ما ایران، رژیمی برکار است که ذخایر نفتی را نفله می کند. نفت و گاز می فروشد تا نیروگاه اتمی بسازد. هرگاه در طول ۳۰ سال، به جای ویرانگری ها، ایران راه رشد به پیش گرفته بود، امروز کشوری توانا بود و بسا توانمندی ایران مانع از جنگ و تهدید به جنگ می شد. زیرا تروریسم و خشونتی که دست آویز جنگ بر سر نفت و گاز شده است، از خشونت ستائی و خشونت گستری و تجویز «شرعی» ترور مایه می گیرد که خمینی و رژیم او، باب کردند.
خاطرات جرج بوش در قسمتی که به ایران مربوط می شود، بیانگر همه حقیقت نیستند، اما امکان آشکار کردن بخش بزرگ تری از حقیقت را می دهند:
وزیر انرژی انگلستان: «چندین شوک» نفتی در راهند:
به گزارش لوموند در ۱۲ اکتبر ۲۰۱۰، وزیر انرژی انگلستان گفته است: در آینده، چندین شوک نفتی وارد خواهد شد:
• در یک هفته، دو دشمن، ایران و عراق، اعلان کردند که منابع نفتی آنها افزایش عظیم یافته است. بدون اینکه معلوم کنند این بزرگ کردن رقم منابع نفتی از چه رو است. عراق، در ۴ اکتبر، اعلان کرد که منابع نفتی «ثابت شده» این کشور بر اثر کشف منابع جدید، افزایش یافته است. وزیر نفت عراق، حسین شهرستانی، گفت که از این پس، نفت مجموع منابع عراق، سر به ۱۴۳.۱ میلیارد بشکه می زند. این رقم ۲۵ درصد بیشتر از برآوردهای پیشین منابع عراق است.
با این اعلان، عراق مقام سوم را از ایران ستاند و از آن خود کرد. مقام اول از آن عربستان و مقام دوم از آن ونزوئلا هستند.
• درجا، تهران ضربه متقابلی را وارد کرد: در ۱۱ اکتبر، مسعود میرکاظمی، وزیر نفت ایران اعلان کرد که منابع «ثابت شده» نفت ایران، افزون بر ۱۵۰.۳۱ میلیارد بشکه است.
بنا بر برآوردهای پیشین، منابع «ثابت شده» ۱۳۸ میلیارد بشکه بود. با این اعلان، ایران مقام سوم را بدست آورد. کار این دو کشور به مزایده می ماند.
• سهمیه هر کشور از میزان عرضه نفت به بازار جهانی را اندازه ذخایر آن کشور معین می کند. هر اندازه ذخایری که یک کشور اعلام می کند، بیشتر باشد، سهم بیشتری از عرضه نفت را بدست می آورد.
کارشناس منابع نفتی، ژان لاهرر، که پیشتر مدیر قسمت استخراج نفت در شرکت توتال بود، در باره روی دست یکدیگر بلند شدن ایران و عراق می گوید: مسلم است که منابعی که اعضای اوپک اعلان می کنند، کاملا˝ سیاسی هستند. زیرا سهمیه هر کشور بر پایه منابع اظهار شده آن کشور تعیین می شود. بدیهی است که اعلان افزایش منابع از سوی این دو کشور، نزد اعضای اوپک، سئوال بر می انگیزد و اوپک را ناگزیر می کند برای تشخیص میزان ذخایر نفتی هر کشور، ضوابط معین کنند.
روبا هوساری ((Ruba Husari، بنیانگزارiraq oil forum.Com.، به خبرگزاری فرانسه گفته است: اعلان افزایش منابع نفتی عراق از سوی وزارت نفت عراق شگفت انگیز است زیرا هیچگونه کاوشی برای یافتن منابع جدید بعمل نیامده است.
• کسی چه می داند؟ بسا ایران و عراق، در اجلاس اوپک، دلایل ژئولوژیک و فنی ارائه کنند گویای افزایش منابع نفتی این دو کشور. هرگاه چنین کنند، اول بار خواهد شد که اعلان کنندگان منابع، در صدد اثبات ادعای خود بر می آیند.
برغم اهمیت تعیین کننده نفت در اقتصاد جهانی، در این اقتصاد، اثری بر اعلان منابع بیشتر مترتب نیست.
• در ۱۹۸۵، اوپک تصمیم گرفت که سهمیه هرکشور را بر اساس منابع آن کشور معین کند. آن زمان، زمان ضد ضربه نفتی بود و قیمتهای نفت بسیار پائین بودند. کشورهای تولید کننده نفت سخت نیازمند درآمد نفت بودند، بخصوص ایران و عراق که در حال جنگ با یکدیگر بودند. نتیجه این شد که در فاصله ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۱ که سال جنگ خلیج فارس بود، میزان ذخایر نفتی خود را تقریبا ˝ دو برابر کردند. از ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۸، ایران ذخایر نفتی خود را از ۴۹ میلیارد بشکه به ۹۵ میلیارد بشکه رساند. در همان سال، عراق نیز منابع نفتی خود را دو برابر کرد. در آن مدت، میزان افزایش منابع اعضای اوپک سر به ۳۰۰ میلیارد بشکه زد. بیشتر از ذخایری که امروز عربستان می گوید دارد (۲۶۴ میلیارد بشکه).
• سادات الحسینی معاون پیشین شرکت آرامکو، در ۲۰۰۷، گفته بود: ۳۰۰ میلیارد بشکه ذخایر جدید «اغراق آمیز» است. شانس کمی وجود دارد که این ذخایر به این اندازه باشند و روزی قابل بهره برداری بگردند. اعلان ذخایری که وجودشان ثابت نشده اند، بدون اثر نیست. معاون پیشین آرامکو به ما (لوموند) گفت: برخلاف اعلان رسمی ذخایر جدید، استخراج نفت در جهان، دیگر نمی تواند افزایش یابد و زود است که شروع بکاهش نیز بکند.
• اولیویه آپرت، رئیس مؤسسه فرانسوی نفت می گوید: هیچگونه کشف علمی، این افزایش منابع را توضیح نمی دهد و توجیه نمی کند.
• تازه وزیر نفت عراق می گوید: افزایش میزان ذخایری را که اعلان کرده است شامل منطقه خود مختار کردستان نمی شود!.
با توجه به این واقعیتها است که کریس هون Chris Huhne، وزیر انرژی انگلستان، در ۵ اکتبر ۲۰۱۰، گفته است: بلکه من می دانم که در دنیائی زندگی می کنیم که، چند ضربه وارد خواهند شد و بهای نفت بسا دو برابر و معادل بهای آن در سالهای ۱۹۷۰ خواهد شد. من از اداره کل انرژی خواسته ام مطالعه در باره اثر این ضربه ها بر صنایع انگلستان را بعمل بیاورد. اداره مأمور انجام مطالعه حاضر نیست مطالعه خود را فعلا˝ منتشر کند.
مشاور ارشد تونی بلر و گردون براون، دو نخست وزیر پیشین انگلستان می گوید: ۳۰ درصد ذخایر اعلان شده، وهم و مجاز هستند. بنابراین، زود است که ضربه نفتی وارد شود.
انقلاب اسلامی: با وجود این واقعیت که نفت بس گرانبها است، رژیم مافیاهای نظامی – مالی در کار غارت کردن و به غارت دادن منابع نفت ایران است. ایرانی که نیاز به آزاد بودن از هر فشار و رها بودن از هر بحرانی و فرصت شمردن موقعیت را برای رشد دارد، بحران می سازد و آن را تشدید می کند و کشور را گرفتار تحریم اقتصادی و تهدید به جنگ می کند. جنگی که اگر بوش می توانست آلترناتیو دلخواه خود را برای رژیم ایران بسازد و سازمانهای اطلاعاتی دست او را نمی بستند، هم در زمان بوش، ایران قربانی آن شده بود:



برای ادامه مطلب به این لینک کلیک کنیدhttp://abyes.blogspot.com*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه ما نیستشما هم چيزی بنويسيد- هر چي دلتان مي خواهد بنويسيد. اينجا مربوط به شماست- اگر نظر خصوصی‌ای دارید لطف کنید و از طریق ای‌میل مطرح کنید، ممنون

No comments: