Tuesday, May 12, 2009

زنان كمونيست و مسئله سكس

زنان كمونيست و مسئله سكس

 

سربلند 20 آگوست 2005

 

 

در فيلم " نيمه پنهان"( تهمينه ميلانى) سكانسى را مىبينيم كه در آن دختر مبارز چپ در گفتگويى با مسئول تشكيلاتى اش با اشاره به لباسهاى تنش مىگويد" واقعا گاهى دلم مىخواد خودم را ارايش كنم.مىخوام لباسهاى قشنگ بپوشم. ميخوام عاشق بشم . هركسى با ديدن لباسهاى تنمون مىتونه بفهمه كه به چى اعتقاد داريم"

هدف از ارائه  جملات بالا نقد و تحليل فيلم " نيمه پنهان " نبوده و تنها مقدمه اى براى شروع بحثى است كه تاريخ چپ همواره يا با سكوت از آن گذشته و يا اينكه تلاش داشت با ارائه تحليلهايى مسئله جنسيت زنان كمونيست را در سايه مبارزه طبقاتى  و اهداف انقلابى قرار دهد. عده اى معتقد بودند كه به هر حال جامعه مرد سالار قادر است اتوريته اش را در درون نيروهاى مترقى هم نفوذ داده و روابط ميانشان را تحت تاثير خود قرار دهد، اما مسئله اينجاست كه زنهاى چپ هم قالبا بدون مقاومتى  آنها را پذيرفتند. از همين رو مىتوان اينطور ادعا كرد بخش مهم از نظرى كه بر مسئله "جنسيت" زنان انقلابى خط بطلان مىكشد در ايدئولوژى نهفته است و نه فقط تزريقى از درون جامعه مرد سالار بدورن نيروهاى مترقى.

 

با مرورى بر اثار كلاسيك ماركسيستها مىبينيم كه بندرت نويسنده اى به مسئله " جنسيت" نيروهاى اجتماعى اشاره اى كرده است. بطوريكه كه حتى رهبران زن كمونيست هم از اين مقوله براحتى گذشتند. هزاران كتاب خاطرات و بيوگرافى از رهبران بزرگ كمونيست را خوانديم اما بندرت به نقش زنان آنها دست يافتيم، اگر هم به چيزى در اين ارتباط برخورديم تصوير زنى را ديديم كه در نقش مادرى فداكار و صبور و مهربان براى پيشرفت سياسى همسرش به او خدمت كرده است!. كمتر كسى از همسر لنين، ماركس، استالين باخبر است. شايد تنها كمى در مورد همسر " مائو" بدانيم چرا كه او قبل از اينكه همسر مائو باشد اما خودش يك انقلابى بزرگ بود كه دست آخر توسط حكومت سرمايه دارى چين اعدام شد. ولى همين اطلاعات اندك هم همگانى نيست و تنها كسانى كه با مائويسم اشنا باشند از آن باخبرند.

 

براستى جايگاه " جنست" و "سكس" در ميان زنان كمونيست كجاست؟ چرا تصويرى كه از زنان انقلابى در ذهن داريم همه يك شكل و بسيار كليشه اى هستند؟ زنان و دخترانى با ارايش موهايى يك فرم، لباسهايى شبيه به هم و حتى حرف زدن يكسان. گويى كه از كارخانه اى بيرون آمده باشند. چه چيزى سبب اين يك شكلى كليشه اى شده است؟ مرد سالارى يا ايدئولوژى و يا درك غلط از ايدئولوژى؟

تا چندى پيش ارايش در ميان زنان كمونيست نوعى گناه بشمار مىرفت. بسيارى از آنان تصور ميكردند كه مبارز بودنشان در كفشهاى كتانى و پيراهن هاى گل و گشاد چينى و اوركت سربازى نمود پيدا مىكند. موهاى جمع شده در پشت سر و يا كوتاه كه نيازى به مرتب كردن نداشته باشد از مشخصه هاى ظاهرى اين رفقا بود. ما بندرت شاهد رفيق كمونيستى بوديم كه خود را بيارآيد ، زيبا لباس بپوشد و تلاش كند اندام خود را مناسب نگه دارد.  چرا كه تمامى آنها در تلاش شبيه سازى با آنچه بودند كه در تاريخ  جنبش كمونيستى وجود داشت. مانند زنان كمونيست روس كه به سرعت برق اسا ريل هاى راه آهن را مىكشيدند و با صورتهايى روغنى و سياه شده به دوربين هاى ماشين تبليغاتى شوروى  خيره مىشدند. ويا زنان دهقان چينى كه همه بدون كوچكترين تفاوتى لباسهاى يك شكل مىپوشيدند و در شاليزارها با يكديگر كتاب سرخ مائو را مرور مىكردند. اين تصاوير سبب شد كه زنان كمونيست ايرانى آگاهانه و يا ناآگاهانه در تلاش همآنند سازى خود با آنها باشند و تفكر مردسالار درون نيروهاى سياسى هم بر پا گرفتن اين تصور اشتباه كمك شايانى كرد. چرا كه عموما زنان مبارز تحت رهبرى مردان قرار داشتند و توجه به " جنسيت و تن"  كه مىتوانست بر مسير مبارزه خدشه وارد كند قادر بود لطماتى بر برنامه هاى رهبران كه عموما هم مرد بودند بزند. پس اينچنين شد كه كه مسئله " جنسيت" با همتى فراگير هر روز بيش از گذشته به حاشيه رفت.

 

مسئله" تن و جنسيت" معمولا از تابوهاى ميان كمونيستها بود. زنان كمونيست از همه چيز گفتند بجز از همان دو مسئله  و از روى اينكه جنسيت آنان مسئله اى غير قابل انكار بود به خودسانسورى رو اوردند و سعى كردند نگاه خود را بر پديده ها مردانه كنند. به عبارتى ديگر زنان كمونيست در تمامى لايه هاى شخصيتى خود به سمت " مردانه" شدن حركت كردند تا بتوانند به جايگاه خود در مبارزه طبقاتى برسند. حتى اين " مردانه شدن" در ميان زنان كمونيستى كه به اشكال ديگرى از روابط جنسى مانند ( همجنس گرايى) رو كردند به اين شكل شد كه در آن رابطه نقش " مرد " را بر عهده گرفتند.

 قانون نانوشته اى تنها زنى را مبارز و انقلابى تعريف مىكرد كه از تمامى ظواهر " شيطانى" كه  در قالب جسم و تنش حلول مىكرد بپرهيزد. بر علايق جنسى اش سركوب گذاشت. عشق به غير همجنس  را در درونش مدفون كرد و به سرعت به سمتى رفت كه نتيجه اش حذف  مسايلى شد كه از واقعيتهاى همه جوامع و انسانها بود.

 

زنان كمونيست " تن " خود را فراموش كردند و نيروهاى غير مترقى و حتى ارتجاعى در اشكال مختلف در جهت فراموشى هرچه بيشترش آن را تئوريزه كردند. صادق هدايت در داستان ضد زن و ارتجاعى معروف خود " بوف كور" زن اثيرى كه پاك و معصوم و عارى از هرگناه بود را در مقابل زن " لكاته " قرار داد كه به شور ش در مقابل محدوديتهاى مردسالارانه موجود قد علم كرده بود. غلامحسين صاعدى زنى كه شكاف پستانهايش از دكمه هميشه باز پيراهنش ديده ميشد به مظهر گمراهى در داستان "عزاداران بيل"  تبديل كرد و صدها نويسنده و شاعر ديگر تلاش كردند كه ارتجاعى ترين تفكرات در مورد " جنسيت" زن را با تلفيقى از " نفس بدى" كه از تورات و قران شروع شد را به خورد جماعت دهند. همان نفس بد سوره " يوسف" كه در آن " زليخا" در قالب زنى وسوسه گر و طنازى تصوير ميشد. تمام اينها منجر به خلق قردادهايى در ذهن جامعه شد كه اشكالش را در ميان زنان كمونيست هم مىبينيم. زنان مبارزى كه از تن و زيبايى خود فرار كرده و نيازهاى گاها شديد جنسى خود را از پنهان كنند. زنان كمونيستى كه به اشتباه هرگونه نشانى از عشق و سكس را در ضديت با ايدئولوژى خود تعريف مىكنند.

 

كمونيستها خود را آلترناتيو و نقطه مقابل ارتجاع مىدانند و از همين رو بايد براى تمامى  بقاياى بازمانده از قوانين كهن پاسخ داشته باشند. مسئله " جنست و سكس " يكى از همان مسايل مهمى است كه كمونيستها بايد به آن بپردازند.در حالى كه اگر به تمامى ارشيوهاى  باقى مانده از جنبش كمونيستى ايران مراجعه كنيم هرگز كلامى در اين مورد نخواهيم يافت. گويى " سكس" مقوله اى ممنوعه در ميان چپ ها است و هرگونه پرداخت به آن سبب ضربه به سوسياليسم مىگردد!!

رابطه جنسى  يكى از مهمترين مناسبات ميان زن و مرد است كه نمىتوان آن را سانسور كرد. آميزش جنسى بخشى از سرشت و واقعيت موجود ميان انسانهاست و نظامى كه خود را كاملترين شكل مناسبات اجتماعى مىداند نبايستى از پرداختن به آن فرار كند. وقتى كمونيستها خود را كاملتر از بورژوازى ميدانند بايد دقيق تر از آنان به مسايل اجتماعى بپردازند چرا كه ماركسيسم در درجه اول نظامى اجتماعى است. ولى مىبينيم كه بورژوازى نه تنها در زمينه اقتصاد حرفه اى تر عمل مىكند بلكه حتى به جزعى ترين مناسبات اجتماعى موجود هم مىپردازد و تلاس مىكند كه براى هر چيزى پاسخ داشته باشد و در اين بين ما كمونيستها هنوز با انواع و اقسام تابوهايى دست بگريبانيم كه راه خلاصى از آن تغيير نگرشمان به بسيارى از مقولات اجتماعى  است.

 

جسم و تن بخشى از هويت زنان است كه نمىتوان منكرش شد. زنان و بخصوص كمونيستها بايد در مقابل جسمشان اختيار كامل داشته باشند و هرچيزى كه در اين ميان مانعشان مىشوند را تخريب كنند. كمونيستها بايد نه در شعار بلكه در عمل بسيار پيشرو تر از جريانات ارتجاعى باشند. اگر با زنان مجاهد برخورد كرده باشيد مىبينيد كه هنگام صحبت كردن به شما به چشمانتان نگاه نمىكنند تا مباداد وسوسه شيطانى را از شما بگيرند و يا وقتى در مقابلتان قرار مىگيرند قوز مىكنند تا برجستگى " سينه " خود را پنهان كنند تا اينبار نفس بد را بشما منتقل نكنند!. چرا كه از نگاه آنان هرچيزى كه نشانى از جسم و تن داشته باشد در زمره نفس شيطانى است.

 

در پايان:

كمونيسم عالى ترين ساختار اجتماعى بشر است كه در آن ضمن آزادى براى تمامى احاد جامعه تمامى تابوهاى برجا مانده از نظامهاى كهن را مىشكندو در مقابلش روابط جديدى را جايگزين مىكند.

زنان كمونيست اختيار كامل تن و جسم خود را دارند و هرگونه خودسانسورى در مقابل اين مقوله فقط به تقويت نظرات ارتجاعى كمك مىكند. عشق، سكس و روابط جنسى بخشى از مناسبات ميان توده ها است كه بايد شكل درست و منطقى خود را بيابد و كمونيستها بايستى در آن پيشقدم باشند.

جاى مقالات و نوشتارهايى كه به مسئله جنسيت ميپردازد در ميان اثار چپ بسيار اندك هست و هر آنچه كه منتشر مىشود مقالات خودسانسور شده اى هستند كه بحث جنسيت را تنها در قالب مبارزه با مردسالارى و شعارهاى فمينيستى مطرح مىكنند.

اموزش " سكس " هرچند هنوز تابويى بشدت دست نيافتنى در ميان كمونيستها بشمار مىرود اما براى اينكه بتوانند از جرياناتى روشنفكرى بيرون آمده و به پديده اى اجتماعى تبديل شوند چاره اى ندارند جز اينكه به آن هم بپردازند.

No comments: