Friday, July 8, 2011

پیرامون مجسمه آزادی در آمریکا


ماد تائيس مجسمه‌ای در دهانه رودخانه نيويورك، سمبلی نشأت گرفته از فرهنگ ضد دينی و اومانيستی به جامانده از يونان باستان است. فكر ساختن اين مجسمه از فرانسويان است و به سرمايه مشترك فرانسه و امريكا ساخته شده است.
تائيس معشوقه اسكندر مقدونی و سپس بطلميوس اول بوده است. اسكندر پس از ورود به تخت جمشيد - واقع در مرودشت فارس كه يونانيان به آن پرس‌پوليس مي‌گفتند - جشن فتوحات خود را گرفت. روسپيان هم در اين جشن حضور داشتند. در اين هنگام تائيس گفت: »يكی از مهم‌ترين كارهای اسكندر در آسيا اين بوده كه با من و رفقايم به راه افتد و قصر را آتش زند و در يك لحظه به دست زنان، آثار نامی پارسيان را نابود كند!« اين سخن در جوانان اثر نمود و يكی از آنها فرياد زد: »من پيشاهنگ اين كار خواهم شد.« اما ديگران دست زدند و فرياد برآوردند كه فقط اسكندر لايق چنين اقدامی است. پس اسكندر مشعل به دست گرفت و همراه تائيس مشعل در قصر انداختند. ديگران هم از آنها پيروی كردند و چيزی نگذشت كه قصر يكپارچه آتش شد. هنوز بقايای اين قصر سوخته باقی است.



این ماده دیوامریکایی توهینی هزاران ساله به ایران و ایرانی است


اين كه مي‌بينيد بابل نيست. آتن نيست. آتيكاست.
بل نه، آتيكای يونان بابل مغرور امريكاست.
دشمن توحيد و توهين خداوند است. امريكا ديو ديوانه است و اينك خفته در بند است امريكا.
ساية ضحاك و دجال است، نی مرده است نی باري. اينك اين آخر زمان با عصر آهن فتنة كاری




شعری حماسی ایرانی در مورد تائیس و مشعل که در برابر ساخته شدن فیلم اسکندر مقدونی سروده شده


طرحي از تائيس
طرحی از ابليس
از محبوبة مقدونی ملعون
در شبيخون شراب و شعله
در شبگير خشم و خون
طرحی از تائيس
از قديسة بی شرم آتن
معبدش در نيس
ماده ديوی قامتش شش زرع و سيصد پای چيزی كم
مشعلش در دست و تاجش
بر سر از تاراج ملك جم
رانده شايد پار يا پيرار از پاريس
مانده بر خيزابه‌های سرخ آتلانتيس
طرحی از تائيس
آنك آن تنديس بی همتای آزادي
دل ربا بر ساحل دريای آزادي
طرحی از تائيس
طرحی از تائيس
از محبوبة ملعون اسكندر
طرح فرياد زنان جفت جوی در مدخل بندر
طرحی از تائيس و مشعل
طرحی از تاراج
طرح قهر ماندانا تا فروهر
تا شمعدان تا خاك
طرح آزادی به رغم بندگی كردن
طرح مشرك طرح كافر زندگی كردن
طرح اومانيته باليده از تخنه
طرح در ايمان انسان آخرين رخنه
طرحی از تائيس مشعل دار
از ابليس
ماده ديوی مانده بر امواج آتلانتيس
طرحی از تائيس
اين كه مي‌بينيد بابل نيست. آتن نيست. آتيكاست.
بل نه، آتيكای يونان بابل مغرور امريكاست.
دشمن توحيد و توهين خداوند است. امريكا ديو ديوانه است و اينك خفته در بند است امريكا.
ساية ضحاك و دجال است، نی مرده است نی باري. اينك اين آخر زمان با عصر آهن فتنة كاری
ای انسان‌های هفت اقليم! برخيزيد برخيزيد
شعله‌های پاك را بر محو اژدرها بر انگيزيد
هشت‌پايی است اين **** هفت سر باليده پيوسته
وز دروغ بي‌فروغش ديده بر ناليده پيوسته
كشتن او را بايد و زين سان هنر كردن
يا چو انسان خود ز گرگ انسان حذر كردن
طرحی از تائيس از ابليس از شيطان آتيكا
لكه ننگی است بر ننگ جهان دامان امريكا


شعر از استاد علی معلم
پیرامون مجسمه آزادی در آمریکا

No comments: