Thursday, December 30, 2010

اقتصاد نفتی و لایحه هدفمند کردن یارانه ها در گفتگو با دکتر موسی غنی نژاد



اقتصاد نفتی و لایحه هدفمند کردن یارانه ها در گفتگو با دکتر موسی غنی نژاد
دكتر موسي غني نژاد انديشمند و اقتصاددان شهير ايراني ، استاد دانشگاه های شریف و صنعت نفت و مدرس موسسه مطالعات سیاسی اقتصادی پرسش از آن دست منتقداني است كه پايه نقد خود را بيش از هر عاملي بر «نظريه هاي اقتصادي» مي گذارد؛شايد همين عامل از وي منتقدي ساخته است كه همواره مي بايست ديدگاه هايش «جدي»گرفته شده و «شنيده»شود.غني نژاد در اين گفتگو ريشه هاي آنچه «مصيبت منابع طبيعي»خوانده مي شود را واكاوي مي كند و از اقتصاد نفتي مي گويد:اقتصادي كه به باور او نه تنها بد نيست كه بسيار هم خوب است.وي همچنين در اين گفتگو از ورشكستگي نسبي اقتصاد ايران مي گويد و آثار احتمالي و تبعات طرح هدفمند كردن يارانه ها را هم مورد بررسي قرار مي دهد و از «خطري در راه»خبر مي دهد...
جناب آقای غنی نژاد!بسیاری از اقتصاد دانان معتقدند که اقتصاد ایران با وجود دارا بودن منابع عظیم نفتی و گازی،روزهای خوشی را سپری نمی کند و فربه شدن بخش دولتی در اقتصاد،همه امور را تحت الشعاع خود قرار داده است.درباره تئوری مصیبت منابع طبیعی و اینکه ایران تا چه میزان مصداق این پدیده شده است اختلاف نظر های فراوانی بین اقتصاد دانان وجود دارد.جنابعالی از چه منظری به «نفت ایران» می نگرید؟و تا چه میزان ایران را درگیر با این تئوری می دانید؟
اقتصاد رانتی نفتی مفهومی است که دردو دهه اخیر گسترش روزافزنی پیدا کرده به نحوی که به اصطلاح آکادمیسین های علم اقتصاد، امروز دیگر می توان از یک تئوری جدید به نام مصیبت منابع طبیعی هم سخن گفت.پیش از این تئوری البته یک تئوری دیگری مطرح بود به اسم Dutch Disease تدوری بیماری هلندی؛ در آن زمان بیماری هلندی به این معنا بود که در سال های دهه50، در هلند منابع گازی وسیعی کشف شد به نحوی که همه انتظارداشتند که این کشف جدید موجب رونق اقتصاد و کسب درآمد فراوان برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور شود ولی خیلی زود مشخص شد که برعکس این صادرات باعث شد که پول ملی هلند تقویت شده، نرخ ارز های خارجی نسبت به پول هلندی ارزان تر شود در نتیجه صادرات هلند دچار مشکل شده و واردات ارزان شود و این جریان لطمه بزند به تولید داخلی هلند، به ویژه تولید صنعتی اش؛ البته این مسئله برای مدت طولانی ای دوام نیاورد زیرا هلند یک کشور پیشرفته است و خیلی سریع توانست جلوی رشد روزافزون این بیماری را گرفته و خود را از آن برهاند.اما بحث کلی تری که در این دو دهه اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است، بحث مصیبت یا نفرین منابع طبیعی است و این به آن معنا ست که نه فقط نفت یا گاز بلکه هر منبع طبیعی که تبدیل می شود به یگانه منبع عمده درآمدهای صادراتی یک کشور و دولت آن کشور از طریق آن منابع به نوعی بی نیاز می شود از سایر منابع درآمدی و به این ترتیب خود را بی نیاز احساس می کند از مالیات داخلی،این مسئله به خودی خود منجر به دولتی تر شدن اقتصاد شده و دولت را بی نیاز می کند از مردم و این موضوع در یک جریان خود به خودی منجر به تقویت رژیم های دیکتاتوری و استبدادی هم خواهد شد.
جناب غنی نژاد چون به بحث بیماری هلندی اشاره فرمودید و بحث نفرین منابع،ذکر این نکته لازم است که همانطور که می دانید هلند خیلی زود از این ماجرا خودش را رها کرد؛ یعنی اجازه نداد که تبعات منفی این مسئله روی اقتصادش تاثیر تعیین کننده داشته باشد. فکر می کنید که بحث بی نیازی از مردم در اثر اجرای یک چنین سیاست هایی، بیشتر به نگاه سیاسی به بحث نفت یا به اصطلاح تبلور سیاست زدگی در حوزه اقتصادی مربوط است ، یا این که خود ساختار های اقتصادی وقتی که به صورت تک پایه شکل می گیرند باعث می شوند که آن دیدگاه سیاست زدگی اقتصادی خودش را متبلور کند؟
به نکته خوبی شما اشاره فرمودید. این ها به باور من رابطه ی متقابل روی هم دارند زیرا ساختار اقتصادی و رویدادهای مترتب بر آن، روی یکدیگر اثر می گذارند. آن اتفاقی که برای هلند افتاد،به دلیل ساختار اقتصادی و سیاسی دموکراتیک هلند که به واقع یک کشور صنعتی پیشرفته بود، خیلی زود توانست با مسئله کنار بیاید یعنی خیلی سریع فهمیدند که مشکل چیست و راهکار حل آن کدام است؛ مضافا بر این که هلند یک کشور به اصطلاح با اقتصاد آزاد و بازار بود و سیستمش از اساس با کشورهای در حال توسعه ای که عمده منابع طبیعی در آن کشورهاست،تفاوت می کرد. وقتی که منابع یا درآمدهای باد آورده Wind brought ، می آید در یک کشور در حال توسعه ای که اقتصاد دولتی دارد، اقتصاد آن را دولتی تر هم می کند و رژیم آن و حاکمیت آن کشور را بسته تر می کند. سوالی که در اینجا پیش می آید این است علت این موضوع را در کجا می بایست جستجو کرد؟زیرا به باور من قدرت های سیاسی معمولا تمایل به افزایش قدرت اقتصادیشان دارند و این ثروت بادآورده به راحتی برای آنها این امکان را فراهم می کند که بدون این که به قول معروف منت مردم بکشد یعنی بدون این که از مردم مالیات بگیرد می توانند اقتصادشان را دولتی کنند، در حالی که در وضعیت طبیعی نمی توان این کار را کرد، یعنی سخت است؛ مردم حاضر نیستند مالیات بدهند بدون این که این پرسش را از جانب دولت بی پاسخ بیابند که با این مالیت چه می کند؟و آن را صرف چه اموری می کند؟ولی درآمدهای نفتی وضعیتش به این صورت نیست، زیرا مردم فکر می کنند که حق دولت است که در مورد درآمدهای نفت تصمیم گیری کند،زیرا نفت در اختیار دولت است و دولت باید راجع به آن تصمیم گیری کند. این دیگر قدرت های سیاسی را در یک موقعیت خیلی بهتری از دیدگاه خودشان قرار می دهد در حالی که مصیبت در حقیقت در همین جا نهفته است؛ مصیبت منابع طبیعی در واقع به این جابرمی گردد که چنانچه ساختار کشورهایی که منابع طبیعی درآن کشف می شود اگر دموکراتیک نباشد، مسئله دو چندان می شود. مسئله دیگر فقط اقتصادی نیست، بلکه دیگر این موضوع به صورت مستقیم برمی گردد به سازمان سیاسی کشور، نظام بروکراسی کشور و منجر به ناکارآمدی و فساد آنها می شود.این در حالی است که در یک کشور صنعتی پیشرفته و دموکراتیک این اتفاق نمی افتد، این است که ما باید تفاوت قائل شویم بین این بحث مصیبت منابع طبیعی و رابطه اش با نوع کشورهایی که این منابع طبیعی درآن ها کشف می شود. البته نمونه درآمدهای بادآورده یا رانت های نفتی و رانت های طبیعی در کشورهای پیشرفته خیلی کم هست غیر از نروژ و یا هلند در آن زمان و امروز هم آلاسکا موردهای دیگری وجود ندارد؛ بیشتر ما با کشورهای در حال توسعه، خاور میانه، آسیا یا آمریکای جنوبی رو به رو هستیم که اغلب، این درآمدهای بادآورده تاثیری که روی ساخت اقتصادی سیاسی آنها می گذارد این است ، اقتصاد این ها را دولتی تر و رژیم هایش را رژیم های پوپولیستی تر می کند.
- شاید به اصطلاح ضرورت دارد که یک تمایز اساسی بین بعضی کشورها مثل نروژ و حتی انگلیس وقتی که به منابع نفت برنت دسترسی پیدا کرد و کشورهای در حال توسعه در زمینه نحوه بهره برداری از درآمدهای ناشی از منابع،قایل شد.
شفافیت منابع اقتصادی چه در نحوه بودجه ریزی و چه درهزینه کرد این درآمد ها در این کشورها به دلیل همان ماهیت دموکراتیک است . ما الان در داخل کشورمان یک به اصطلاح برنامه چشم انداز داریم، که 1404 است؛ این سند یک سری اهدافی را دنبال می کند، که مثلا بر اساس آن ایران می بایست از لحاظ توسعه اقتصادی جزء پیشرفته ترین کشورها در منطقه خاورمیانه باشد. یک سری از این برنامه ها در زمان آقای هاشمی پیگیری شد ، بخشی از آن در زمان آقای خاتمی و اکنون هم ما منتظر برنامه پنجم هستیم. بودجه ریزی های سالیانه در این زمینه بسیار مهم است در این برنامه ها یکی از مسائل اساسی که مد نظر قرار داده شده و یکی از به اصطلاح ایده آل هایی که از قبل مطرح بوده ، میزان وابستگی دولت و اقتصاد ما به منابع نفتی و به اصطلاح درآمدهای نفتی بوده که همه شعارها مبتنی بر این بوده که ما باید از اقتصاد دولتی دور شده و اقتصادی مستقل شود و درآمدهای نفتی روی مسائل اساسی و استراتژیک سرمایه گذاری بشود.
با این توصیفات فکر می کنید تا چه اندازه بر اساس به اصطلاح برنامه های توسعه و برنامه های سالانه ای که ما طی آین سال ها داشتیم یک چنین اهدافی متحقق شده است؟
واقعیت این است که اصلا یک چنین اهدافی محقق نشده است؛ یعنی ما دور شده ایم از این اهداف و البته این مسئله تازه ای نیست، از آستانه انقلاب تا امروز که ما در سی سالگی انقلاب اسلامی هستیم یکی از شعارهایی که همواره مطرح مي شدبحثی بود كه راجع به اقتصاد مطرح مي شد و محتواي آن نيز اين بود که ما وابسته به نفت هستیم، نفت هم بازارش در غرب هست و بازاري جهانی است و نوسانات قیمت در خارج از ایران باعث می شود که اقتصاد ایران تابع یک متغیر مستقل خارجی شود و این برای ایران خیلی نامطلوب است، هم به لحاظ اقتصادی، هم به لحاظ سیاسی، که به باور من هم این استدلال درستی است. بنابراین شعارهایی که آن زمان داده می شد این بود که ما رابطه مان را مي بايست با نفت، عوض کنیم آن هم به نحوي که اقتصاد ما از طریق نوسانات نفت، در بازار جهانی آسيب پذير نباشد. خوب سی سال است که این حرف ها زده شده و اين شعارها مطرح شده، ولی الان کجا هستیم؟ الان شما بودجه دولت را نگاه کنید به طور میانگین در این مدت سی سال بین 30 تا 49 درصد درآمدهایش به صورت مستقيم وابسته به نفت بوده است، حالا اگر اين موضوع را از جنبه غیر مستقیم بررسي كنيم كه اين ارقام به مراتب هم بيشتر مي شود.
جناب غنی نژاد!بسیاری از جمله خود حضرتعالی معتقدند که نفت برای ما بیشتر موجبات مصیبت را فراهم آورده است و نه سعادت در این خصوص و اینکه این روزها عنوان می شود که اقتصاد ما بیش از اندازه نفتی شده است،چه دیدگاهی دارید؟
اغلب گفته می شود که سیاست مداران ما مدام روی این موضوع تاکید می کنند که اقتصاد ما نفتی است، بد است و ضرورت دارد که اقتصاد ایران به سمت یک اقتصاد غیرنفتی حرکت کند؛ من در اینجا می خواهم عرض کنم که اصلا اقتصاد ما نفتی نیست. کجای اقتصاد ما نفتی است؟ ما تنها صادر کننده نفت خام هستیم و به باور من اقتصاد انگلستان بیشتر از ما نفتی است. اقتصاد ایتالیا بیشتر از ما نفتی است ؛ ما در حوزه صنعت حفاری، صنعت استخراج و تبدیل نفت خام به سایر فراورده ها چه عمل چشمگیری انجام داده ایم که حال ادعا می کنیم اقتصاد ما نفتی است؟
بنابراین جنابعالی اقتصاد نفتی را فی نفسه بد و نامطلوب نمی دانید؟
به هیچ وجه؛ بیست سال قبل هم یک چنین موضوعاتی مطرح بود و در آن زمان هم می گفتند اقتصا د ما نفتی است در حالی که اقتصاد اصلا نفتی نبود.امروز البته حرکت های محدودی در زمینه نفتی کردن واقعی اقتصاد صورت گرفته است یعنی می خواهم بگویم نفتی شدن اقتصاد نه تنها عیب نیست، که حسن هم هست . اقتصاد ژاپن خیلی نفتی است، در حالی که ژاپن اصلا نفت ندارد، صنایع نفتی در ژاپن خیلی پیشرفته است. چه در بخش پایین دستی، چه حتی در بخش های بال دستی. ژاپنی ها هستند که می آیند برای ما نفت استخراج می کنند، زمین شناسی می کنند و کارهای دیگر استخراج و توسعه منابع نفت و ذخایر نفتی را انجام می دهند. ما اتفاقا در این جهت باید برویم. چون آن منابع را داریم و این صنعت در ایران امکان توسعه اش خیلی فراهم هست . ایراد اقتصاد وابسته بودن به صادرات یک ماده خام است که از قضا نامش نفت است. این صادرات نفت خام است که وابستگی به آن نامطلوب است وگرنه چنانچه ما نفت را در سطح وسیعی تولید کرده و روی فراوردها ی آن فرآیندهای لازم را انجام داده و بعد صادر کنیم، قطعا کشوری ثروتمندی خواهیم شد. زیرا در آن صورت آنقدر تنوع فراورده های نفتی زیاد است که وابستگی پیدا نمی کنیم، الان مثلا شما نگاه کنید در صادرات غیر نفتی ما فراورده های نفتی آمده است، یعنی درآمدهای غیر نفتی ما الان به نزدیک بیست میلیارد دلار رسیده است که بخش عمده اش ، فراورده های نفتی است؛ خوب این ها که اشکال ندارد ، این ها خوب است اتفاقا. بحث ها را باید تفکیک کنیم. ببینید ما فقط شعار دادیم که وابستگی به نفت را می خواهیم قطع بکنیم اما دقت نکریم که اصلا این صحبتی که می کنیم یعنی چی و راجع به چه موضوعی داریم بحث می کنیم. اقتصاد نفتی مگر بد است؟ اصلا ما اقتصاد نفتی مگر داریم؟ و این یکی از به لحاظ سیاسی و استراتژیک هم برای ما خطرناک است و اگر یک روزی شرکتهای بزرگ که اغلب در کشورهای صنعتی هستند بخواهند ما را بایکوت کنند یا تصمیم بگیرند ما را تحریم کنند،ما با چه ساز و کارهایی می خواهیم که توان تولید و ظرفیت های تولید نفتمان را بالا ببریم؟به عنوان مثال در میادین مشترکی که داریم، مثل میدان مشترک پارس جنوبی که با قطر داریم،من اطلاع دقیق دارم که اکنون آنها 70 میلیارد دلار با امریکایی ها سرمایه گذاری مشترک کرده اند و در حال بهره برداری از این منابع هستند و این درحالی است که ما کماکان در این قضیه حتی از قطر هم عقب هستیم.
وضعیت شرکتهای خصوصی ما که در حوزه صنایع نفت کار می کنند را چگونه ارزیابی می کنید؟
اتفاقا من چندی پیش در نمایگاه کیش شرکت کردم و مشاهده کردم که در آن نمایشگاه مقامات دولتی انتقاد می کردند که ای وای کره، سنگاپور و فیلیپین همه تجهیزات ما را دارند تولید می کنند؛برای من جالب بود که خودشان هم به این موضوع اعتراف دارند که تمام صنعت حفاریمان وابسته به این کشورهاست . سوال من از این آقایان این است که جایگاه بخش خصوصی و دولتی در این کشور واقعا کجاست؟ در همه جای دنیا صنعت پیشرفته نفتی متعلق به بخش خصوصی است است؛ شرکتهای بزرگ حفاری، شرکتهای بزرگی که در بالا دست کار می کنند، همه آنها شرکتهای بزرگ خصوصی اند. در ایران چرا صنعت نفت نمی تواند رشد کند؟برای اینکه در ایران امکانش را نمی دهند و دلشان نمی خواهد که ما یک بخش خصوصی قدرتمند در بحث صنعت نفت داشته باشیم.
سوال هم در واقع همینجاست؛ مگر دولتیان با این موضوع مشکلی دارند که صنعت نفت داخلی قوی و نیرومند شود؟آنان مگر بدشان می آید که از این طریق به کشوردرآمد بیشتری عاید شود و از خروج ارز جلوگیری شود؟
- نه، خوششان می آید ولی به هیچ وجه تمایلی ندارند که ما بخش خصوصی ای نیرومند در صنعت نفت داشته باشیم؛ آنها می خواهند تمام سهم صنعت نفت داخلی دولتی باشد از همین روست که من بر این باورم که مشکل ما اقتصاد نفتی نیست بلکه اقتصاد دولتی است. مشکل ما نفت نیست، مشکل ما طرز فکر حاکم بر تفکر اقتصادی است که تصور می کند می بایست همه چیز در انحصار و اختیار دولت باشد.البته این را هم بگویم که متاسفانه بخش خصوصی ما هم به نوعی وابسته به رانت های خصوصی و امتیازات دولتی است و چنانچه این امتیازات را از آنان بگیرید فلج می شوند و از همین روست که خیلی بخش خصوصی ایران را نمی توان با بخش خصوصی سنگاپور و کره مقایسه کرد. آن ها واقعا روی پای خودشان هستند و مستقل اند در حالی که در ایران وضعیت اینچنین نیست و شرکت ها عموما ضعیف هستند.ضعیف از هر نظر ، چه از نظر مالی و چه از نظر مدیریتی چون در فضاهای رقابتی قرار نمی گیرند، چون حیاتشان وابسته به رابطه شان با دولت و امتیازاتی است که از دولت ها می گیرند؛ شما اقتصاد را واقعا آزاد سازی کنید، بعد از 5 سال تا 10 سال می بینید که ایران هیچ چیزی کم از کره ندارد. صنعت خودرو را شما ببینید، کره و ایران تقریبا همزمان قدم در این صنعت گذاشتند و شاید کیفیت خودروهای ایرانی در آن زمان بهتر از کره هم بود، ولی بعد چه اتفاقی افتاد؟ چرا آن ها جلو زدند و ما غقب ماندیم؟ چون آن ها رفتند در فضاهای رقابتی و ما تنها درجا زدیم در فضاهای حمایتی و دولتی، حالا ببینید صنعت خودرو ما چه وضعیتی دارد؟ اصلا قابل قیاس با صنایع خودرو دنیا هست؟به نظر شما علتش چیست؟ این جا که دیگر مسئله نفت نیست. علتش حمایت های بی دریغی است که از آن شده؛علتش عدم امکان ایجاد بنگاه های رقیب و فضای رقابتی و آزادی اقتصادی است. البته من ایراد را متوجه مدیران نمی دانم زیرا مدیران تحت شرایط موجود کار می کنند.آنها مقصر نیستند بلکه آن ساختار اقتصادی که در جامعه وجود دارد مقصر است. آن است که نمی گذارد مدیریت خوب بیاید بالا و خودش را بتواند نشان دهد وگرنه همین مدیرهای ما وقتی می روند به کشورهای خارجی ، خیلی هم موفق هستند.
-آقای دکتر قرار بر این است که طرح هدفمند کردن یارانه ها در آینده ای نزدیک عملیاتی گردد. بحث هم بیشتر بر سر این است که از این پس دیگر قرار نیست که یارانه ای بابت آب و برق و امثال آن ها اختصاص داده شود و قرار بر این است که به اصطلاح به صورت مستقیم یارانه ها به مردم پرداخت شده و مردم بابت برخی از هزینه هایشان مجددا آن را به دولت بازپرداخت نمایند. فکر می کنید که بحث هدفمند سازی یارانه ها تا چه اندازه می تواند استقلال اقتصادی ایران را از درآمدهای نفتی تامین کند؟ آیا به اصطلاح این طرح قادر هست که بر اساس آن چیزی که بحث آزاد سازی یا خصوصی سازی مطرح می شود در مدل های اقتصادی، آن اهداف را تامین بکند و ما را به یک رشد و توسعه اقتصادی متوازنی برساند یا خیر، قرار بر این است که 5 سال تا 10 سال دیگر با این روش جلو برویم و بعد با شکست های بسیار بزرگتر مجددا به مدل فعلی برگردیم؟
- طرح هدفمند کردن یارانه ها به باور من طرحی است که یک هسته درست در آن وجود دارد ،ولی از آنجاییکه این طرح به صورت غلطی مطرح شده است نمی توان انتظار نتایج درخشان را از آن داشت یعنی در واقع هیچ نتیجه مثبتی از آن گرفته نخواهد شد. علتش هم این است که چند موضوع در این طرح هدفمند کردن یارانه ها با هم مخلوط شده، خلط شده است و در نتیجه انتظار نتایج مثبتی که از آن می رود قطع و یقین من معتقدم که حاصل نخواهد شد. ببینید اولا خود آن مفهوم هدفمند کردن یارانه ها، به لحاظ اقتصادی مفهوم کاملا نادرستی است. آن چیزی که باید انجام شود اصلاح قیمت است. قیمت های نسبی باید اصلاح شوند. قیمیت باید نشان دهنده کم یابی منابع باشد. هدفمند کردن یارانه، یعنی چه ؟ یعنی این که دولت همیشه باید یارانه را بدهد، یک دفعه جنسی می داد حالا نفتی بدهد. برای چه؟ ببینید یارانه در همه جای دنیا هست منتها خیلی جزئی است، نه این که 10% ، 15% درآمد ناخالص ملی یارانه ای باشد در دست دولت که او بخواهد آن را توزیع کند. هیچ جای دنیا این طوری نیست. یارانه یک مبلغ خیلی جزئی است که معمولا اختصاص می یابد به کالاهای مفید. فرض کنید به شیر که بچه ها حتما در دوره رشدشان به اندازه کافی شیر بخورند؛خوب این منطقی است ولی هیچ جای دنیا شما شنیدید که به سیگار یارانه بدهند که مردم بکشند و زمینه عدم سلامت جامعه را فراهم آورند؟هیچ جای دنیا شما شنیده اید که به بنزین یارانه بدهند که مردم بسوزانند و از طریق آن به آلودگی هوای محل زندگیشان کمک کنند؟ برای چه اصلا باید برای بنزین یارانه داد؟ در همه جای دنیا برای بنزین مالیات می گذارند که مردم مصرف نکنند، کم مصرف کنند تا هوا کمتر آلوده شود. خوب ما هم یک مدتی یارانه می دادیم به صورت جنسی و الان تصمیم داریم نقدی بدهیم که مردم دوباره بروند همان ها را بخرند و همان کارها را بکنند. آن کسانی که این روزها از مفهوم هدفمندکردن یارانه استفاده می کنند، فلسفه اقتصادی یارانه را خیلی درست متوجه نشده اند که چیست زیرا یارانه را به سوخت نمی دهند، یارانه را به کالاهای مضر نمی دهند. به کالاهای آلوده کننده نمی دهند و حتی روی آن مالیات هم می گذارند. اما آن چیزی که برخی اقتصاد دانان به صورت مثبت در این طرح دیده اند این است که قیمت ها می خواهد از طریق این طرح واقعی شود. اصلاح قیمت اسمش هدفمند کرن یارانه نیست. شما می توانید قیمت اصلاح بکنید ولی این ربطی به یارانه ندارد و قیمت حتما باید اصلاح بشود. سال 74-75 من یادم است قبل از انتخاب آقای خاتمی، یک بحث هایی بود در تلویزیون که من می رفتم آن جا راجع به همین قیمت بنزین بحث می کردم.استدلال بنده این بود که قیمت باید اصلاح بشود، از آن موقع ، بعضی از آن اقتصاددانان طرف دولت و یا سیاستمداران، این ها که می آمدند در تلویزیون و بحث می کردند، می گفتند که ما تنها امتیازی که داریم در اقتصادمان همین است که مردم می توانند از یک بنزین و از یک انرژی ارزان استفاده کنند، شما آن هم برایشان نمی بینید؟ خوب این در واقع کشیدن عکس مار است، که کشیده اند برای ما. مثلا ما طرفدار این هستیم که همه چی گران بشود و حضرات طرفدار ارزانی بودند. گذشت این داستان، آمدیم مجلس هفتم. مجلس هفتم گفتند که تثبیت قیمت ها، همین اصول گراهایی که الان حاکم اند، گفتند که آقا اصلا چه معنی دارد که سالانه 10% قیمت فراورده های نفتی می رود بالا؟ همان حضراتی که به شدت از این طرح دفاع می کردند و پا فشاری می کردند که عامل تورم همین افزایش قیمت های انرژی و کالاهای دولتی هست، الان شده اند مدافعین دو آتشه هدفمند کردن یارانه ها و افزایش قیمت انرژی. خوب می گوییم آقا در این چند سال، شما چه تحول روحی پیدا کردید؟ چه تحول فکری پیدا کردید که دارید این حرف را می زنید؟ پس مگر نمی گفتید که این ها باعث تورم می شود؟ خوب الان چرا نمی شود؟ مگر نمی گفتید که ما باید انرژی ارزان به مردم بدهیم؟ خوب الان استدلالتان چیست؟ چرا می خواهید انرژی گران بدهید؟ اصلا تئوری اقتصادی شما چیست؟ شما وقتی تئوری اقتصادی نداشته باشید هیچ سیاست اقتصادیتان به نتیجه ای نمی رسد. من این توضیحات را دادم برای این که به این نکته اشاره کنم که این طرح چراموفق نمی شود، به خاطر این که ما وقتی استدلال می کردیم که قیمت انرژی باید اصلاح شود ، منظور ما فقط انرژی نبود، همه قیمت ها را می گفتیم اصلاح بشود. از دستمزدها گرفته تا قیمت پول، خدمات، کالا. الان شما نگاه کنید همه بازارهای ما قیمت گذاریشان در اختیار دولت است. بازار پول، دولت قیمت گذاری می کند. بازار سرمایه، دولت. بازارکالا و خدمات، دولت. حتی در بازارهای خصوصی، بانک های خصوصی، بنگاههای خصوصی هم دولت قیمت گذاری می کند. خوب پس این اصلاح قیمت نیست این که شما دارید انجام می دهید. من به یقین می توانم بگویم که اگر اصلاح قیمت انرژی را انجام بدهیم اما در مقابل اصلاح پول انجام ندهیم، اصلاح دستمزدها را انجام ندهیم و در واقع نتوانیم یک مجموعه منسجم داشته باشیم، هیچ نتیجه ای از این کار عایدمان نمی شود که هیچ، برعکس وضع بدتر هم می شود. جامعه ما الان تحمل این شوک ها را ندارد. آن زمان که برنامه سوم را می نوشتند، نویسندگان برنامه سوم آنقدر تدبیر داشتند که حتی در شرایط ثبات و آرامش هم می گفتند چکشی عمل نکنید و تدریجی قدم در راه اصلاح قیمت ها گذارید.
شما الان وضعیت بازار پول را نگاه کنید. بدهی بانک ها را نگاه کنید به وضعیت به هم ریخته و آشفته اقتصادی نگاه کنید، در این وضعیت ما می خواهیم یک شک هم وارد کنیم! خوب کدام عقل سلیمی می گوید که از این، نتیجه خوبی می شود گرفت؟ خطرناک است این کار. خیلی خطرناک . منتها کسی که به تئوری اعتقاد نداشته باشد و پیش بینی اش بر مبنای معیارهای دیگری باشد ممکن است خطر را متوجه نشود. ولی اگر در یک چارچوب تئوری به قضیه نگاه می کنیم، به این نتیجه می رسیم که این طرح عاقبت خوبی ندارد.
به عبارت دیگر شما می فرمایید که عدم نگاه معرفت شناسی اقتصادی در حوزه تدوین مدل و پیامد آن در حوزه اقتصاد،ما را در آینده با یک ورشکستگی عظیم اقتصادی مواجه خواهد کرد؟
به آینده لازم نیست برویم، شما اگر با دقت به آمارها نگاه کنید می توانید به وضوح ببینید که مطایق این آمارها ، بخش اعظم اقتصاد ما همین الان هم ورشکسته است. فقط چون سیستم ما دولتی است، ورشکستگی یک بنگاه دولتی مثل سایر ورشکستگی ها خود را نشان نمی دهد. اگر الان میبینیم که مثلا نظام بانکی ما با این همه بدهی و با این همه معوقعه های پرداخت اقساط ، بازهم مشغول فعالیت است، علتش این است که دولتی است. علتش این است که کسی پاخ گو نیست و این تبعات خیلی بدی در آینده خواهد داشت. این به آن معناست که ارزش پول ملی ما به شدت در حال سقوط است و تورم با شیبی تند رو به بالا. به باور من سیستم اقتصای ما کاملا در حال حرکت به طرف یک بن بست است منتها متاسفانه گوش شنوایی در برابر این هشدار ها وجود ندارد و همه چیز به شکلی روزمره وار در حال گذر است.
با توجه به نکته ای که شما فرمودید و با توجه به همان فضا به نظر می رسد که در آینده ما با یک ور شکستگی کامل اقتصادی مواجه باشیم زیرا اکنون که پول نفت است، ما از صندوق ذخیره ارزی اطلاع شفافی نداریم چه رسد به اینکه با این روند که پیش می رود و پیش بینی می شود طی 8 سال آینده وارد کننده نفت هم خواهیم شد چه وضعیتی در انتظار ما باشد؟
بله بسیاری از مهمترین پروژه های گازی ما الان در حال ورشکستگی است. کارگران این بخش از 15000 نفر به 4000 نفر کاهش پیدا کرده است و این خود نشان دهنده رکود عظیمی است. ضمن این که عدم سرمایه گذاری در حوزه نفت حتی میزان استخراج درازمدت نفتی مان را هم با اشکال مواجه می کند. یعنی به دلیل عدم سرمایه گذاری صحیح ما بیشتر از یک چهارم را نمی توانیم در آینده استخراج کنیم .

برای ادامه مطلب به این لینک کلیک کنیدhttp://abyes.blogspot.com*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه ما نیستشما هم چيزی بنويسيد- هر چي دلتان مي خواهد بنويسيد. اينجا مربوط به شماست- اگر نظر خصوصی‌ای دارید لطف کنید و از طریق ای‌میل مطرح کنید، ممنون

1 comment:

fadayebasij said...

سلام، یک بار دیگر دولت برای کشورهای عرب پول میفرسته در حالیکه خود ما یه لقمه نون حلال را با هزار بدبختی گیرمون میاد. آقایان فکر میکنند با کمک به کشورهای دیگر اینها با ما همگام میشوند یادشون رفته به بسنیا کمک کردند به آفریقا کمک کردند و هر دو اینها بر علیه ما در سازمان ملل رای دادند.ما باید احمق باشیم که فکر کنیم با کمک به این کشورها اینها همه شیعه میشند. به ما چه ربطیداره لیبی چه خاکی تو سر خودش میریزه. ملت ایران را باید دریابم نه یک سری عرب ملخ خور.