Wednesday, December 22, 2010

آخرین هشدار سیاستمدار برجسته آلمانی : جراحی حذف هاشمی، مسعود بهنود


جراحی حذف هاشمی، مسعود بهنود

مسعود بهنود

به گمانم از روی شواهد می‌توان گفت که کليد پروژه حذف هاشمی در شب يلدا از دست کليدداران‌اش افتاد. و برخلاف آن‌ها که تصور می‌کنند هاشمی هم يکی است مانند ديگر هم‌راهان بزرگ جمهوری اسلامی که تا به‌حال حذف و هضم شده‌اند، بايد گفت ماجرای حذف هاشمی بزرگ‌تر از حادثه حذف آيت‌الله شريعتمداری و هم حذف آيت‌الله منتظری است
به عمليات شبه هدفمند کردن يارانه ها می گويند جراحی بزرگ، و هفته پيش زمانی که سرانجام با تاخيری نه ماهه ، دولت اعلام داشت که اجرای قانون را آغاز می کند، نوشتند روز تاريخی، روز بزرگ، و احمدی نژاد خودش را مانند هميشه به قديسان گره زد و گفت پولی که دولت به حساب مردم ريخته پول امام زمان است، تا از مردم خواسته باشد برای دريافت هشتاد و يک هزار تومان ها به بانک هائی را که دچار کمبود شديد منابع مالی هستند، هجوم نبرند. اما روز بزرگ و جراحی بزرگ در پيش است. و اين ديگر سياسی است، سياسی صرف.
به گمانم از روی شواهد می توان گفت که کليد پروژه حذف هاشمی در شب يلدا از دست کليددارانش افتاد. و برخلاف آن ها که تصور می کنند هاشمی هم يکی است مانند ديگر همراهان بزرگ جمهوری اسلامی که تا به حال حذف و هضم شده اند، بايد گفت ماجرای حذف هاشمی بزرگ تر از حادثه حذف آيت الله شريعتمداری و هم حذف آيت الله منتظری است. اول و مهم اين که گرچه آقای منتظری زمان حذف، قائم مقام رهبر بود که شغلی است به هر حال سياسی، اما پايه و اهميت او و آيت الله شريعتمداری فقط به پايگاه مذهبی شان بود. در مورد هاشمی چنين نيست. او مدعی پايگاه مذهبی نيست و اگر اهميتی دارد برای اين است که فردی اجرائی است و از ميان بازماندگان گارد اول انقلاب اسلامی، کس به اندازه او در خوب و بد حکومتی که بعد از انقلاب بنيان نهاده شد سهم ندارد.
هاشمی رفسنجانی نزديک ترين فرد به آيت الله خمينی بود و تمامی شواهد حاکی است که گوش بينان گذار جمهوری اسلامی به کس به اندازه وی بدهکار نبود. از همين رو تا زمانی که خود را برای سومين بار نامزد رياست جمهوری نکرده بود ، مدت مديدی نفر اول و بعد از آن هم شريک اول حکومت بود. وقتی اين را از کف داد که نامزد انتخاباتی شد که حالا کشف شده است برايش نقشه های بزرگ توسط آدم های بزرگ کشيده شده بود.
شواهد بسيار حاکی است که از ديد آيت الله خمينی، هاشمی مغز متفکر نظامی بود که بنيان نهاد و قبای رياست شورای تشخيص مصلحت نظام برای او دوخته شد، آن شورائی که بايد خلاف شرع و قانون اساسی [ با تصويب شورای نگهبان] را هم برای ماندن و مصلحت نظام مجال عبور می داد.

حالا کشتی هاشمی رفسنجانی نزديک کوه يخی شده است که سرش از مقاله کيهان [نوشته نماينده و مشاور رسانه ای رهبر جمهوری اسلامی] در روز چهارشنبه اول زمستان سی و دومين سال انقلاب بيرون زد. يا هاضمه جمهوری اسلامی که تا بينان گذار جمهوری زنده بود، چنان کارآ و قدرتمند بود، اين سنگ بزرگ را هم می بلعد و يا در گلويش گير می کند. برای درک اين زمان زيادی نمانده است. در هر دو حالت ماجرا بدون عارضه نمی ماند. چرا که الان هاشمی ديگر آن نيست که از نظرسنجی دستگاه اجرائی شورای نگهبان [به رياست سيد محمد جهرمی و معاونت محمود احمدی نژاد] بيرون آمد که مدعی بود او بيش از هر کس در بين جمعيت کشور مخالف و بدگو دارد. در اين فاصله هشت ساله اتفاقات مهمی افتاده و از جمله اين که نهضتی بزرگ، رييس مجلس خبرگان را بالامقام ترين مدافع خود ديده است.

از جمله ديگر حواشی و عوارض حذف هاشمی، بيت آيت الله خمينی بنيان گذار جمهوری اسلامی است، که در ده دوازده سال اخير که با تهاجم پنهان و آشکار يک جناح مورد حمايت روبرو شد، هاشمی را کنار خود داشت. اين که احمد خمينی و حتی همسر آيت الله درگذشته اند چندان تغييری در صورت مساله نمی دهد. آنان که وفاداری به نظام را در وفاداری به بينان گذارش می بينند، راحت نيست که مانند احمدی نژاد به آن جا پشت کنند.

می توان با مفسران همصدا شد و باور کرد که بعد از سه چهار سفر رهبر جمهوری اسلامی به قم و ملاقات ها با مراجع و اساتيد آن شهر، ديگر رمقی در بزرگان دين نمانده که با آن از يار قديمی و اشنای خود دفاع کنند. اما اصلاح طلبان و فرزندان خلفشان سبزها اينک باور دارند که طناب دار با حذف هاشمی به گردن آن ها نزديک می شود.
به نظر می رسد آن پيام که پشت خشونت های جاری بر محترمان اصلاح طلب بود، آن سخت گيری هائی که در اين يک سال عليه هر مخالفی به کار برده شده، آن بی حرمتی که در مناظرات تلويزيونی مبارزات انتخاباتی ظاهر شد و هر احترامی را از ميان برد، آن احکام بی منطق که از دادگاه ها به در آمد، و آن چشم بستن بر ظهور نوعی پوپوليزم خطرناک فاشيستی، همه دارای مبنائی بود.
کار بزرگی در پيش دارد حکومت که با حذف هاشمی تمام نمی شود.


اروپا شاید ناچار شود
از قطار امریکا پیاده شود!
سیاستمدار سالخورده و دور اندیش آلمان هلموت اشمیت، صدراعظم اسبق آلمان، که از نسل سیاستمداران برجسته قرن 20 است و سخنش نه تنها در آلمان که در عرصه بین المللی اعتباری ویژه دارد، در هفته نامه “دی تسایت، شماره 51 ــ 16 دسامبر 2010” طی مقاله ای در ارتباط با وضع کنونی اروپا و آینده نزدیک و دور آن، از جمله نسبت به احتمال مخاطراتی قریب الوقوع نوشت:
“حداکثر 18 ماه دیگر مبارزات انتخاباتی آمریکا برای انتخاب ریاست جمهوری و نمایندگان کنگره آغاز خواهد شد. این احتمال هست که یک رهبری سیاسی بکلی متفاوت در آمریکا زمام امور را در دست بگیرد و ما اروپائی ها را به دامان مشکلات جهانی اقتصادی و سیاسی تازه ای بیافکند. از جمله بدلیل همین احتمالات، ما اروپائی ها زیر فشار زمانی هستیم.
با در نظر گرفتن این واقعیت که تاکنون در آمریکا یا حزب دموکرات در راس کار بوده و یا حزب جمهوریخواه، و بر اساس این سنت هرکدام از این دو حزب انتخاب شوند ” یک رهبری سیاسی” بکلی متفاوت ” روی کار نمی آید، بنظر می رسد آنچه هلموت اشمیت نمی خواهد از آن به صراحت نام ببرد ولی بر آن تکیه می کند، جناح های شناخته شده سنتی نخواهند بود. میتوان این تاکید را بیانگر نگرانی او از روی کار آمدن راستگرایان افراطی از حزب جمهوریخواه دانست، که به گفته ناظران سیاسی گرایش های آشکار نژادپرستانه و و فاشیستی دارند و هدفشان ایجاد یک جنگ جهانی است که هلموت اشمیت آنرا با بیانی محتاط “مشکلات جهانی اقتصادی و سیاسی تازه ” می خواند.
اشپیگل آنلاین در نوشته ای با عنوان ” ژاپن خود را علیه چین مسلح می سازد” می نویسد: از آنجا که جنگ سرد مدت هاست به پایان رسیده و ژاپن باید همسایگان خود، یعنی چین و کره شمالی را بترساند، استراتژی نظامی خود را تغییر می دهد: ژاپن به ” دفاع فعال ” روی می اورد.
ژاپن برای نخستین بار در مورد چین با صراحت به اظهار نظر پرداخته و برای منطقه و جامعه بین المللی ابراز نگرانی کرده است. در سند رسمی ژاپن دلیل تغییر استراتژی ژاپن کره شمالی ذکر شده که “عامل ایجاد بی ثباتی” خوانده شده است. چون این کشور در گذشته راکت هائی پرتاب کرده که از روی خاک ژاپن گذشته، دو آزمایش اتمی کرده و افزون بر این، در ماه گذشته معلوم شد که کره شمالی برای غنی سازی اورانیوم یک دستگاه تازه و بزرگ ایجاد کرده است. از ماه نوامبر مناسبات کره شمالی و جنوبی متشنج شده است. روز جمعه ارتش خلق کره شمالی بار دیگر به کرده جنوبی هشدار داد که اگر کره جنوبی آنطور که اعلام کرده در دریای زرد دست به مانور بزند، کره شمالی واکنش نظامی نشان خواهد داد.
مرکز ثقل برنامه جدید دفاعی ژاپن تقویت و افزایش نیروی دریائی و هوائی است. از این رو تعداد زیردریائی های ژاپن از 16 به 22 واحد ارتقاء خواهد یافت. افزون بر این بر تعداد چتر های دفاع ضد راکت افزوده خواهدشد.
ژاپن، با توجه به نگرانی های محلی، در عین حال قصد دارد بر همکاری های نظامی خود با آمریکا،کره جنوبی، استرالیا و هند بیافزاید.
دولت چین بشدت از برنامه جدید دفاعی ژاپن انتقاد کرد. جیانگ یو، سخنگوی وزارت خارجه چین، در پکن گفت: ” هیچ کشوری حق ندارد خود را نماینده جامعه بین المللی اعلام کند و پیشرفت چین را مورد تفسیر های دور از مسئولیت قرار دهد.” http://www.spiegel.de/politik/ausland/0,1518,735274,00.html
در هفته گذشته روزنامه ” یونگه ولت ” مقاله ای منتشر کرد که نشان می دهد این تغییرات یک شبه خلق نشده و زمینه سازی های آشکار و جنگ طلبانه دارد . در این مقاله از جمله چنین می خوانیم:
در هفته های گذشته استرالیا شاهد یک بحث زنده اجتماعی بود. “هاگ وایت” در رساله ای که قبل از انتشار بخش هائی از آن در روزنامه “آسترالیان” به چاپ رسید نسبت به رویداداهای نگران کننده ای که در حال وقوع هستند هشدار داده بود و آن این که چین در حال ترقی است و پاسخ آمریکا به آن همان سیاست سنتی “کان تین منت” یعنی “پیشگیری” است، که عبارتست از تکیه بر توانائی ها و قدرت اتحادیه نظامی اش. از سوی دیگر چین هم به سادگی تن به ترس و “پیشگیری” نخواهد داد. این مقدمات می تواند به ایجاد قطب بندی و اتحادیه های نظامی در آسیا بیانجامد و موجب پیدایش خطر جنگ با ابعادی فاجعه انگیز و حتی جنگ اتمی گردد. نویسنده این رساله هشدار دهنده فرد ناشناسی نیست. او بعنوان تحلیل گر مسائل دفاعی و سیاست خارجی دارای سوابق شناخته شده و از زمره روشنفکران تثبیت شده است. شگفت انگیز نیست که اظهارات او سبب پیدایش بحثی وسیع گردد که حتی خانم جولیا گیلارد، نخست وزیر استرالیا هم در آن شرکت کند. او بر الزام داشتن روابط حسنه با آمریکا تکیه می کند. ولی آن محافلی که پیرو نظر ” هرچه بادا باد، تا آخرش می ایستیم “ هستند یک گام هم فراتر می روند و می گویند: ضرورت ایجاب می کند که با تمام توان برای ایجاد یک اتحادیه وسیع دموکرات ها علیه دیکتاتوری چین به میدان بیائیم. تردیدی نیست که ایدئولوژی جنگی علیه چین بر پایه ایدئولوژی قدیمی قرار دارد که تجاوز نظامی و جنگ غرب را بنام دفاع از”دموکراسی” و “حقوق بشر” توجیه می کند و حتی به آن می بالد. این را هم بیفزائیم که اخیرا کنگره آمریکا با صراحت و افتخار اعلام خطر کرد که
دست به جنگ اقتصادی با چین خواهد زد.
,

برای ادامه مطلب به این لینک کلیک کنیدhttp://abyes.blogspot.com*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه ما نیستشما هم چيزی بنويسيد- هر چي دلتان مي خواهد بنويسيد. اينجا مربوط به شماست- اگر نظر خصوصی‌ای دارید لطف کنید و از طریق ای‌میل مطرح کنید، ممنون

1 comment:

Anonymous said...

http://www.irajmesdaghi.com/page1.php?id=163