Monday, May 11, 2009

پایان بحران مالی در آمریکا؟

پایان بحران مالی در آمریکا؟)

این روزها در قلمرو اقتصاد در آمریکا ولوله ای برپاست. میزان بیکاری به پائین ترین حد ظرف ششماه گذشته کاهش یافته، فروش خانه ها افزایش یافته، و بازار بورس ظرف دو ماه گذشته ٣٠ درصد بر ارزشش افزوده گشته.

باغ زیبائی از انواع گل ها در اقتصاد آمریکا پدیدار گشته و این همه در حالیست که تنها سه ماه پیش یعنی در ماه فوریه اقتصاد آمریکا به لبه پرتگاه سقوط نزدیک شده بود. همه اینها به یکسو، خوشحالی بزرگ را نتیجه "تست فعالیت" (Stress Test) ١٩ بانک عمده آمریکا به وال ستریت قلب تپنده اقتصاد آمریکا تقدیم نمود. خبر این بود که بانکهای آمریکائی همگی از آزمایش سربلند بیرون آمدند و هیچ یک در معرض ورشکستگی و سقوط نیستند. چطور به این نتیجه رسیدند؟

پس از اهداء اقیانوسی از پول از سوی دولت آمریکا به بانک های عمده فرجه ای داده شد که پس از گذشت دو ماه بار دیگر حسابرسی شوند تا وضعیت مالی شان روشن گردد. گزارش مربوطه که حکایت از سلامت کامل نظام بانکی می کرد بر اساس حسابرسی های مزبور تهیه گردید. 

اما اجازه دهید در کنار این اخبار مسرت بخش چند نکته را باهم مرور کنیم.

فرض کنید برای اخذ یک وام به بانکی مراجعه می کنید. بانک پرسشنامه ای را در اختیار شما می گذارد که در آن شما وضعیت مالی خود را گزارش کنید. برای بانک این مسئله بسیار مهم است که دارائی های شما از میزان بدهی ها و تعهدتان بیشتر باشد. حال سناریوئی را در نظر بگیرید که مرجعی که قرار است میزان دارائی شما را برآورد کند خود شما باشید! در این حالت اگر مثلا شما سهام شرکتی در بازار بورس را داشته باشید که قیمت آن به نرخ امروز ده هزار دلار باشد قاعدتا باید در ستون دارائی هایتان در برابر ارزش دارائی مزبور رقم ده هزار را بنویسید. اما چون خود شما مرجع برآورد ارزش دارائی هایتان هستید اینگونه استدلال می کنید که درست است که امروز این سهام ده هزار دلار می ارزد اما همین یکسال قبل قیمت آن صد هزار دلار بود. به این ترتیب با این استدلال بجای عدد ده هزار دلار ارزش سهامی را که در اختیارتان است یکصد هزار دلار اعلام می کنید که طبیعی است بکلی کاذب و بدور از واقعیت است.

شاید باور این قضیه برایتان مشکل باشد ولی حدود یکماه پیش لابی قدرتمند موسسات مالی آمریکا با فشار بر روی کنگره "هیئت استانداردهای تهیه گزارش های مالی" (FASB تلفظ می شود فس بی) را مجبور کردند که به خواست بانکها تن در داده و به بانک ها اجازه دهند که ارزش دارائی هایشان از جمله اوراقی که ارزش آنها تا مرز حتی نود درصد هم کاهش یافته بر اساس قیمت های روزهای بازار داغ و پر رونق حساب کنند!

یکی از اعضاء هیئت استاندارد اعلام کرد که ما در حال تسلیم شدن در برابر یک فشار سیاسی هستیم.

با کمک این تقلب آشکار بود که اعلام شد هر ١٩ بانک بزرگ آمریکا آزمایش "تست فعالیت" را با نمره قبولی گذرانده اند. اما قضیه به همین جا خاتمه نیافت. علیرغم تیترهای کاذب در رسانه های خبری اعم از نوشتاری و دیداری و شنیداری در واقع ده بانک در این آزمایش مردود شدند. ببخشید مردود نشدند اما به یک نحوی که فقط وزارت خزانه داری آمریکا و بانک مرکزی می دانند برای زنده ماندن شدیدا به پول احتیاج دارند.

البته بین آنچه که من می گویم و آنچه که از سوی دولت آمریکا اعلام شد اختلاف جدی وجود دارد بطور مثال رسانه های اروپائی از جمله BBC همین خبر موفقیت بانک های آمریکائی را به نوعی دیگر منعکس کردند. تیتر بی بی سی در ارتباط با این خبر عبارت بود از "ده بانک در تست فعالیت مردود شدند". خب تعاریف قدری متفاوت است!

نکته دیگر اینست که افزایش قیمت سهام در بورس نیویورک را می توان به حساب داغ شدن بازار گذاشت و یا می توان برداشت دیگری از آن داشت. زمزمه های درگوشی در مورد آینده دلار رفته رفته به بیرون درز کرده و سرمایه گذاران ریز و درشت که تا چندی پیش دار و ندار خود را می فروختند و به دلار تبدیل می کردند (و این یکی از عمده ترین دلائل تقویت دلار ظرف ششماه گذشته بود) رفته رفته از ترس ورود تریلیون ها دلار بی پشتوانه که دولت آمریکا دیوانه وار به بانکها و موسسات مالی تزریق کرده و نتیجتا ترس از کاهش شدید ارزش دلار به خرید هر نوع دارائی غیر از دلار روی آورده اند.

چند روز پیش حراج ١۴ میلیارد دلار اوراق قرضه آمریکا در نیویورک حاکی از یک شکست کامل بود. مشتری برای خرید اوراق قرضه مزبور پیدا نمی شد. یکی از دست اندرکاران بازار اوراق قرضه حراج را "وحشتناک" خواند. او که معتقد بود که این مقدمه ی بالا رفتن نرخ های بهره است (دولت مجبور است برای اجرای تعهداتش اوراق قرضه بفروشد و وقتی مشتری برای آن نباشد باید بهره را افزایش دهد تا خریدار برایش جاذبه ایجاد شود). خانم مری هارلی از کارشناسان بازار اوراق قرضه دولتی گفت که این وضعیت "بسیار کریه است. بسیار بسیار کریه است."

نکته دیگری که مرا بفکر فرو می برد اینست که اگر بالا رفتن قیمت سهام در آمریکا ناشی از بهبود شرایط بنیانی اقتصادی (Economic Fundamentals) باشد قاعدتا طلا باید نقش خود را به عنوان یک پیشگام از دست بدهد، چون طلا معمولا در شرایط احساس خطر است که با موجی از تقاضا روبرو می شود. در حالیکه شاخص HUI که معرف وضعیت سهام شرکت های دست اندر کار طلاست ظرف دو ماه گذشته ٣٠ درصد افزایش یافته. معنی این امر آنست که مردم از تورم و از کاهش ارزش دلار در هراسند و علیرغم قدرت دلار که تا کنون حفظ شده به خرید طلا روی آورده اند.

تصور من اینست که نقدینگی عظیمی که توسط تیم اوباما بعلاوه آقای برنانکه رئیس فدرال رزرو (بانک مرکزی آمریکا) به بازار تزریق شده شاید برای مدتی حداکثر یکسال بتواند همراه با تبلیغات شدید و گسترده وضعیت را سر پا نگهدارد و حتی بازار را بهبود ببخشد، اما پس از آن بدلیل سقوط ارزش دلار باید منتظر شرایط تورمی توام با رکود شدید مجدد بود.

No comments: