Wednesday, January 21, 2009

نیوز ویک : چه چيز احمدی‌‌نژاد را به خنده وامي‌دارد؟ (ايران-اسرائيل، تقابل منافع در خاورميانه)

حليل نيوزويک از منافع ايران از بحران در منطقه
ايران-اسرائيل؛ تقابل منافع در خاورميانه
چه چيز احمدی‌‌نژاد را به خنده وامي‌دارد؟
Newsweek , يكشنبه 29 دي 1387 - ساعت 23:51

«فرید زکریا» در سر مقاله هفته گذشته نیوزویک با نام «چه چیز احمدی‌نژاد را به خنده وامی‌دارد؟» به تحلیل منافع ایران از بحران در منطقه خاورمیانه می‌پردازد و مواضع اتخاذ شده توسط دولت‌های عربی را به معنای اولین همبستگی آشکار آنها با اسرائیل می‌داند. وی نگرانی عمده کشورهای عربی از موقعیت برتر ایران را اصلی‌ترین عامل این اتحاد می‌داند. وی استدلال می‌کند که بهره‌برداری ایران از این بحران عمدتاً بهره برداری داخلی بوده و گفتمان رایج در ایران را از مباحث اقتصادی به جنگ در غزه و بحران در منطقه منحرف ساخته است. بدیهی است مانند سایر یادداشت‌های خارجی، هدف از انتشار این یادداشت هم، فقط برای آگاهی خوانندگان فارسی زبان از تحلیل‌های مطرح در محافل رسانه‌ای غرب است و به هیچ وجه محتوای آن در بردارنده نظرات سرویس بین‌الملل آفتاب نیست.
آفتاب-مطهر امیری: مقامات اسرائیلی در توضیح و تبیین حجم و ساختار کلی جنگ در غزه بر این عقیده هستند که دشمن واقعی نه حماس که ایران است. «مایکل اورن» مورخ و مسئول مطبوعاتی ارتش اسرائیل در گفتگو با خبرنگاران به این امر اذعان داشته است که «عملیات بر ضد حماس در حقیقت پاسخی ویژه به توسعه طلبی ایران در منطقه است».

[پیش فرض این است که] حماس نماینده ایران است. اسرائیل حماس را از نظر تسلیحاتی شکست می‌دهد و موقعیت تهران را متزلزل می‌کند و در نهایت فرصت را برای پیش کشیدن خواسته‌های خود آماده می‌سازد. اما مساله این است؛ آیا این نتیجه‌ایست که به دست خواهد آمد؟ 

اول اینکه حماس عامل ایرانی در منطقه نیست. سالهاست که ایران از گروه فلسطینی دیگری به نام جهاد اسلامی حمایت مالی و …. کرده است. در این اواخر حماس از ایران پول و اسلحه دریافت کرده اما این حمایت به این معنا نیست که حماس از ایران برنامه می‌گیرد. تحریک حماس به ادامه جنگ و یا تصمیم این گروه برای برقراری آتش بس می‌تواند کاملا بدون دخالت تهران اتفاق بیافتد. 

اما از این مهمتر این است که تحرکات نظامی اسرائیل چگونه جایگاه ایران را سست و متزلزل می‌سازد. سید ولی نصر صاحب کتاب «احیاء تشیع» می‌گوید: «ایران در غزه و یا در محدوده سرزمین فلسطین، چیزی برای از دست دادن ندارد. این‌گونه تصور کردن نفوذ و قدرت ایران تنها کج فهمی از شرایط منطقه است. قدرت و نفوذ واقعی ایران در جهان عرب از اعتباریست که به عنوان حامی اعراب، خاصه فلسطینی‌‌ها، کسب کرده است». 

بیایید نگاهی به این حملات بیاندازیم. اعراب میانه‌رو در مقام دفاع هستند. دولت حسنی مبارک حماس را ناچیز و بی‌مقدار می‌انگارد و به حماس به عنوان گروه اسلامی تازه برآمده و متمرد می‌نگرد. اما تنها پس از چند روز ابتدایی حملات غزه و بعد از سرزنش و محکوم کردن گروهای اسلامی [به عنوان مسبب اصلی درگیری توسط کشور‌های عربی]، مصر به جمع محکوم کنندگان اسرائیل پیوست. اردن و عربستان نیز از موضع پیشین خود عقب نشینی کردند. 

این عکس العمل [موضع گیری در برابر حملات رژیم صهیونیستی] دقیقاً تکرار عکس العملی است که در جنگ سی و سه روزه با لبنان گذشت. اگر اعراب ساکت بنشینند، ایرانی‌ها ساکت نخواهند نشست. احمدی‌نژاد بارها با قدرت هر چه تمام تر این عمل اسرائیل را محکوم کرده است.

آیت‌الله خامنه‌ای رهبر عالی مقام ایران نیز رژیم‌های عربی را برای واکنش نشان ندادن به خواست مردمشان محکوم کرده است و در سخنانی در بیست و هشتم دسامبر گفته است که «امروز قلب مردم مصر، اردن و دیگر کشور های اسلامی متاثر از چنین حادثه‌ای است. من از نخبگان و… جهان عرب و از مسئولین الازهر مصر می‌پرسم که دیگر زمان آن نرسیده است خطری که متوجه اسلام و مسلمانان است را احساس کنند»؟

سید حسن نصرالله، رهبر حزب الله، پا را از این فراتر گذاشته و [خطاب به مردم سرزمین‌های عربی] گفته است: «من شما را به کودتا و عمل بر ضد دولت خود فرا نمی‌خوانم، اما مجدانه از شما می‌خواهم که به رهبران خود بفهمانید، شما آنچه که در غزه می‌گذرد را نمی‌پذیرید». 

افرادی مانند حسنی مبارک و امیر عبدالله نگرانی‌ای از بابت آراء مردم ندارند بنابراین می‌توانند در جای خود آرام بنشینند و هیچ کاری نکنند. اما اگر می‌خواهید نظر واقعی مردم در منطقه را ببینید به سراغ تنها رهبر برگزیده در یک حکومت دموکراتیک در جهان عرب بروید. نوری المالکی، نخست وزیر عراق، متحد نزدیک به ایالات متحده از تمامی کشور های مسلمان خواسته است که رابطه دیپلماتیک و تمامی ارتباط‌های تجاری و… خود را با رژیم اسرائیل که اقدامات خصمانه خود را علیه مردم بی‌گناه غزه ادامه می‌دهد متوقف سازند. 

آیت‌الله سیستانی، رهبر محبوب و پر طرفدار مذهبی که نو محافظه کاران آمریکایی از او بسیار تمجید می‌کنند، چندی پیش علیه اسرائیل فتوا دادند و از حملات اسرائیل به عنوان حملاتی خصمانه یاد کرده اند و همه اعراب و مسلمانان را به تلاش برای توقف این حملات وحشیانه فرا خوانده‌ است. 

واقعییت این است که روند مطلوبی که به نفع اسرائیل در جریان بود توسط فعالیت های نظامی این رژیم در حال تضعیف است. نگرانی عمده کشورهایی نظیر مصر، عربستان سعودی و اردن در دو سال گذشته، عموما، قدرت گرفتن ایران در منطقه بوده است و بالطبع آنها تمایل دارند که در یک چشم انداز دور حمایت اسرائیل را برای خود جلب کنند. 

اسرائیل برای اولین بار در تاریخ خود، به اتحاد نرم و آشکار با اعراب دست زده است. این اتحاد از طرف «کاندولیزا رایس» حمایت و هدایت می‌شد. اما نقطه ضعف این [اتحاد] افکار عمومی مردم در کشور‌های عربی بوده است و ایران به خوبی به این نکته آگاه است. 

استراتژی تهران همواره این بوده است که حمایت و همبستگی خود با مردم عرب منطقه به‌خصوص فلسطینی‌ها را حفظ کند و در اذهان اعراب این نتیجه‌گیری را ایجاد کند که ایران نمی‌تواند دشمن آنها باشد و به آنها بقبولاند که دشمن واقعی آنها دولت‌های آنها هستند. 

تعادل گفتمان سیاسی رایج و تقریبا مسلط در ایران نیز تغییر کرده است. میانه‌روها اکنون در انزوا و سکوت به سر می‌برند. روزنامه‌های اصلاح طلب در صفحات اول خود تصاویر کودکان کشته شده را نشان می‌دهند. ولی نصر می‌گوید: «یک ماه پیش مجادلات و گفتمان غالب بر سر افت قیمت نفت و مدیریت ضعیف اقتصادی بود. و اینک در مورد فلسطینی‌ها و انزجار در جهان عرب است. اکنون زمانی است که احمدی نژاد داعیه دار گفتمان غالب است».

اسرائیل بر آن است که جنگ سی و سه روزه لبنان، تاکتیک‌های نظامی او را بهبود داده و قدرت نظامی او را ارتقاء داده است. اما با فرض شکستن نیروهای نظامی در غزه، اسرائیل ترجیح ایدئولوژیکال و دلخواه خود را به مقامات مذهبی ایران نشان دهد. این می‌تواند یکی از نتیجه‌های مهم سیاسی این جنگ باشد.

1 comment:

A.MALK said...

من فکر می کنم دفاع جمهوری اسلامی از فلسطینیان نقش بسیار موثری در نفوذ ایران در جهان اسلام داشته و قدرت چانه زنی ایران را تا حد زیادی در روابط بین الملل افزایش داده است. نگرانی اعراب از این موضوع کاملاً توجیه پذیر است. علاوه بر این نحوه برخورد ایران با مسئله فلسطین و تبلیغ آن خودبخود باعث نارضایتی مردمی در کشورهای عربی شده است و آنها از این قضیه هم به شدت نگرانند. بنابراین هدفی که قبلاً برای ایران جنبه ایدئولوژیک صرف داشت الان دیگر یک هدف راهبردی است و از نظر جمهوری اسلامی با منافع ملی اش در منطقه و جهان پیوند می خورد. البته بدیهی است که ایران چنین چیزی را علناً بیان نمی کند.