Saturday, September 6, 2008

اندر حکایت دوستی مرد مهربان (ایران ) با خرس بیدار شده (روسیه

حسن بهشتی پور
آقای حسن بهشتی پور پژوهشگر و کارشناس مسائل منطقه، به ویژه روسیه و کشورهای استقلال یافته از اتحاد جماهیر شوروی پیشین می باشد.
مقاله زیر که در روز یکشنبه دهم شهریور (سی و یکم اوت) جاری در وبستان شخصی ایشان (beheshtipour.blogfa.com) منتشر گردید، بدون هیچ دخل و تصرفی از این وبستان عاریت گرفته شده است.
در تاریخ جهان سیاست، روزهایی است که به دلایل مختلف به عنوان نقطه عطف در حافظه ها ثبت می شوند. ازجمله روزی که دیوار برلین شکست وروزی که سند فروپاشی شوروی توسط گورباچف آخرین دبیرکل حزب کمونیست شوروی امضاء شد. واین آخری ها یازده سپتامبر2001 که همه تحولات بعدی و قبلی خود را تحت تاثیرقرارداد.
یکی ازاین روزهای تاریخی برای مردم ایران روز پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است. البته شاید بسیاری ازایرانی ها روز 8/8/ 1988 را فراموش کرده باشند.

آقای ساکاشویلی هرگز تصور نمی کرد خرس خفته (روسیه) با تمام امکانات خود برای مقابله با گرجستان بسیج شود و انتقام همه تحقیرهای شانزده ساله گذشته روسیه توسط غرب را، از ارتش ضعیف گرجستان و مردم محروم شهرهای جنگ زده این کشور بگیرد و یا اصولا بخاطر آنکه تاریخ میلادی کمتر در ایران مورد توجه قرارمی گیرد، ممکن است تعداد اندکی ازمردم ایران این روز تاریخی را به ذهن سپرده باشند.
اما به هرحال در این روز صدام حسین پس از انجام چند عملیات گسترده که علی رغم پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران؛ در داخل خاک ایران انجام داد تا به خیال خود با اشغال مناطق جدید و گرفتن تعداد بیشتری از اسرای جنگی، با دست پر در مذاکرات آتی شرکت کند.
اما با مقاومت رزمندگان ایرانی، صدام تنها توانست بر تعداد اسرای خود بیافزاید و پس از پیشروی محدود در خاک ایران، مجبور شد به مرزهای بین المللی بازگردد.
صدام در هشتمین روز از هشتمین ماه سال (آگوست) 1988 طی نامه ای به دکویه یار دبیرکل وقت سازمان ملل بصورت رسمی آتش بس را پذیرفت و آمادگی عراق را برای مذاکرات با ایران اعلام کرد. بدین ترتیب جنگی که به دستورصدام در سپتامبر 1980 آغازشده بود در هشت سال بعد توسط او نیز پایان داده شد.
بی تردید در آن زمان هرگز کسی تصور نمی کرد درست بیست سال بعد یعنی در 8/8/2008 جنگ دیگری اینبار در منطقه راهبردی قفقازآغاز شود که در طول سه هفته از یک بحران منطقه ای به یک بحران بین المللی تبدیل شود. در عرض 16 روز، هر آنچه که به عنوان دستاورد در16 سال پس ازپایان جنگ سرد بدست امده بود به یکباره از بین برود و جهان را در برابر کابوس جنگ سرد جدیدی قرار دهد.
ساکاشویلی رئیس جمهوری گرجستان در هشتمین روز از هشتمین ماه سال 2008 چه با ابتکار شخصی و چه با حمایت و تشویق آمریکا و اسرائیل، فرمان حمله به اوستیای جنوبی را صادرکرد تا به خیال خود بتواند حاکمیت گرجستان را به این استان جدایی طلب بازگرداند. اما همیشه محاسبات سیاستمداران به پاسخ مطلوب نمی رسند بویژه اگر رگه هایی از وابستگی به قدرتهای بازیگر خارجی در محاسبات آنها لحاظ شده باشد.
@آقای ساکاشویلی هرگز تصور نمی کرد خرس خفته (روسیه) با تمام امکانات خود برای مقابله با گرجستان بسیج شود و انتقام همه تحقیرهای شانزده ساله گذشته روسیه توسط غرب را، از ارتش ضعیف گرجستان و مردم محروم شهرهای جنگ زده این کشور بگیرد. روسیه با این اقدام سریع و قاطع نشان داد که خرس خفته روسی ازخواب زمستانی شانزده ساله بیدار شده و می کوشد نشان دهد که دیگر قرار نیست نقش خرس دست آموز سیرک جهانی غرب را ایفا کند.
روسیه در واقع از فرصت بوجود امده نهایت استفاده را برد، اما اقدام نسنجیده گرجستان به هیچ وجه اشغال بندر استراتژیک پوتی را که شاهراه حیاتی گرجستان است، توجیه نمی کند. روسیه به خوبی می داند حمایت از تجزیه طلبی و تغییر جغرافیای سیاسی قفقاز به نفع مردم منطقه نیست. زیرا در قفقاز شمالی ده جمهوری خودمختارروسیه جای دارد که حداقل در دو مورد آن یعنی داغستان و چچن در سالهای اخیر شاهد تمایلات جدی جدایی طلبی بوده ایم. علاوه بر آن در قفقاز جنوبی نیز جدای از اوستیای جنوبی و آبخازیا، جمهوری های آجاریا درگرجستان و قره باغ و نخجوان در آذربایجان همه در چهارچوب خودمختاری از نوع قفقازی قراردارند که میراث برجای مانده از تقسیمات استالین در شوروی است. براین اساس اگر قرارباشد الگوی کوزوو برای اوستیای جنوبی و آبخازی پیاده شود، چرابرای اوستیای شمالی و چچن و قره باغ و دیگر جمهوری های جدایی طلب درمنطقه اجرا نشود؟
البته آمریکا و متحدانش نمی توانند این واقعیت را نادیده بگیرند که قدرت مانور غرب در برابر روسیه به دو دلیل مهم محدود است.
اول آنکه قدرت بازدارندگی هسته ای روسیه مانع از اقدام متقابل نظامی آمریکا می شود .
دوم آنکه نیاز شدید اروپا به نفت و گازروسیه در وضعیت بحران زده انرژی در این کشور ، قدرت مانور اتحادیه اروپا را برای اعمال تحریم علیه روسیه محدود می کند.
با وجود این دو عامل مهم روسیه می داند غرب می تواند همچون گذشته از طریق مرز مشترک گرجستان با جمهوری خودمختار چچن کمکهای تسلیحاتی جدیدی را برای جدایی طلبان چچنی ارسال کند؛ تا جنگ جدیدی را دراین نقطه حساس برای روسیه به راه بیاندازد. ضمن آنکه با توجه به حضور وزیرخارجه دولت خودخوانده چچنی درغرب در صورت بالا گرفتن اختلاف ها، کشورهای غربی نیز می توانند دولت جدایی طلبان چچنی در تبعید را به رسمیت بشناسند.
بطور قطع چنین سناریویی برای روسیه خوش آیند نیست. دقیقا به همین دلیل است که اکثر صاحب نظران به روسیه پیشنهاد می کنند با ابتکار عمل جدید بحران را درهمین سطح کنترل کند. زیرا روسیه پیام خود را به گوش سنگین غرب رساند. اکنون که آمریکا و متحدانش پیام مسکو را در مورد نگرانی از عضویت گرجستان و اوکراین در ناتو و استقرار سپردفاع موشکی در چک و لهستان به وضوح شنیدند -لازم است روسیه از بازی کردن با آتش جدایی طلبی در قفقاز دست بردارد که این آتش قبل از آنکه غرب ومتحدانش را در منطقه بسوزاند، خرمن دوستی و صلح و ثبات را در منطقه به اتش می کشد .
بطور قطع قفقازی بی طرف و باثبات به نفع همه کشورهای منطقه است و حتی اروپا که به شدت نگران خط لوله های نفت و گاز روسیه و قفقازاست از ناامنی در این منطقه زیان می بیند و این تنها آمریکا است که در صورت ناامن شدن منطقه توجیهی برای مداخلات بیشتر پیدا می کند.

اگر قرارباشد الگوی کوزوو برای اوستیای جنوبی و آبخازی پیاده شود، چرا برای اوستیای شمالی، چچن، قره باغ و دیگر جمهوری های جدایی طلب درمنطقه اجرا نشود؟ نقش و جایگاه ایران
برای درک دقیق نقش و جایگاه ایران در بحران پیش امده در قفقاز باید به موارد زیر توجه داشت.
ایران به عنوان خواستگاه تمدن بخش مهمی از مردم قفقاز که هم با اوس ها در اوستیا که ایرانی تبار هستند قرابت و نزدیکی نژادی -فرهنگی و تاریخی مشترک دارد، هم با گرجی ها که قرن ها تاریخ و فرهنگ مشترک با ایران دارند، می تواند به عنوان مرد مهربانی عمل کند که به دلیل سابقه مثبت پذیرای طرفهای درگیر باشد.
زیرا ایران در این موقعیت به عنوان قدرتی بازیگر شناخته می شود که خیر و صلاح هر دو طرف را می خواهد. اگرچه این مرد مهربان برای دوستی کردن با خرس بیدارشده (روسیه) در قفقاز توجیه منطقی دارد. چراکه مرد مهربان با دوراندیشی نگران بازشدن جاپا برای ناتو در قفقاز است. ازاین رو می کوشد با هشدار دادن به دو طرف، انها را متقاعد کند که می توانند مانند سالهای طولانی گذشته در کنار هم با صلح و ثبات زندگی کنند. بدون شک راه جلوگیری از اینکه قفقاز بار دیگر عرصه منازعات قدرت ها شود؛ باز کردن جا پا برای ناتو نیست در عین اینکه تجزیه طلبی هم گره کوری را که ایجاد شده، بسته تر می کند.
برای استفاده صحیح از فرصت هایی که پیش می آیند باید استراتژی بلند مدت داشت. مهم ترآنکه باید قبول داشته باشیم در جهان سیاست هر فرصتی در دل خود تهدیدی هم دارد. همچنانکه هر تهدیدی می تواند به فرصت تبدیل شود. در این مقطع حساس با درک دقیق و هوشمندانه از اهداف و برنامه های همه طرف های درگیر، می توان منافع ملی خود را در سایه همکاری های امنیتی در سطح منطقه که متضمن احترام به اصول زیر باشد جستجو کنیم:
1- قفقاز باید بی طرف بماند تا نقش تاریخی خود را که پل ارتباطی آسیا به اروپا از جنوب به شمال و شرق و غرب است به خوبی ایفاکند .تنها بی طرفی قفقاز می تواند خط حائل بین منازعات قدرتهای درگیر باشد. براین اساس نباید ناتو را وارد منطقه حساس قفقاز کرد.
2- تجزیه طلبی در قفقاز که در مقایسه با سایر نقاط جهان از نظرتنوع قومی در قیاس با جمعیت و وسعت خود نمونه ندارد، محکوم به شکست است و نمی تواند مبنایی برای صلح و ثبات باشد. چراکه تمایلات جدایی طلبی درا ین منطقه ریشه در سیاستهای پشت پرده قدرتهای بزرگ داشته و دارد. اگرقراراست مشکل قومیتها وجدایی طلبی ها در این منطقه حل شود می توان با استفاده از الگوهای موفق در جهان مانند انچه درسوئیس تجربه شده این مشکلات حل شود. 3- امنیت منطقه قفقاز در درجه اول برای کشورهای منطقه اولویت اول محسوب می شود و می توان از طریق ایجاد سازوکارهایی که توسط کشورهای منطقه تعیین می شود به مدل همکاری های امنیت پایدار در بلند مدت دست یافت. بنابراین مداخله کشورهای خارج منطقه به ایجاد تزاحم و درگیری کمک می کند و عامل برقراری امنیت نمی تواند باشد.
@
با در نظرگرفتن سه اصل کلی فوق، ایران با ید با روسیه تنها تا آن حد همراه شود که بگوید موقعیت و دلایل این کشور را برای ورود به خاک گرجستان درک می کند. زیرا شروع کننده جنگ طرف گرجستانی بوده. اما ایران که خود قربانی تجاوز بیگانگان بوده به هیچ وجه نمی تواند باقی ماندن روسیه را در خاک یک کشور مستقل و نیز تجزیه طلبی را در منطقه قفقاز که بیش از سیزده جمهوری خودمختار با بیش از پنجاه گروه قومی را درخود جای داده است تائید کند.
تجزیه طلبی و تمایلات جدایی طلبانه با اتکا به قدرت نظامی علاوه بر آنکه در بلند مدت به زیان همه کشورهای منطقه است موجب می شود آمریکا و متحدانش بهانه مناسبی برای توجیه مداخلات احتمالی در آینده بدست آورند. امروز تبیلغات غرب به راحتی این سئوال جدی را مطرح می کنند که اگر قرار است اوستیای جنوبی مستقل شود چرا چچن و داغستان و سایر جمهوری های جدایی طلب روسیه نتوانند مستقل شوند؟ آیا واقعا روسیه از این پس می تواند در مورد کمک رسانی به جدایی طلبان چچنی ازطریق مرزهای گرجستان به چچن گله مند باشد ؟
ازسال ۱۹۷۹ یعنی پس ازحمله شوروی به افغانستان، فرماندهی ارتش مسکو دیگر نیروهای زمینی خود را به قلمروهای بیگانه اعزام نکرده بود و حقوق بین الملل را علنی نقض نکرده و زیرپا نگذاشته بود. در حالی که در پاسخ به حمله گرجستان به ناگاه سربازان روسیه از رود اینگوری که جمهوری جدایی طلب آبخازیا را از بقیه گرجستان جدا می کند، گذشتند و به سوی جنوب پیش تاختند.

ایران که خود قربانی تجاوز بیگانگان بوده، به هیچ وجه نمی تواند باقی ماندن روسیه را در خاک یک کشور مستقل و نیز تجزیه طلبی را در منطقه قفقاز تائید کند، که بیش از سیزده جمهوری خودمختار با بیش از پنجاه گروه قومی را درخود جای داده است
این عمل برای سربازان روس گامی کوچک و البته برای رهبری نظامی و سیاسی این کشورگامی عظیم به حساب می آید. زیرا مسکو سربازانش را بدون اخذ مجوز بین المللی یا بدون هرگونه اعلان جنگی به سوی تفلیس یعنی همان پایتخت گرجستان از ۱۷ سال پیش استقلال یافته روانه کرد. ارتش روسیه بدون توقف ازمقابل ترمینال جدید نفتی بندر پوتی واقع در دریای سیاه گذشت و بدون حتی شلیک یک گلوله پایگاه مجهز نظامی سناکی را تسخیر کرد.
روشن است که اگر چنین منطق زوری در منطقه حاکم شود سنگ روی سنگ بند نمی شود. در این شرایط حساس است که مرد مهربان باید بداند وارد شدن از در دوستی با خرس بیدارشده در قفقاز تنها باید برای مهار او باشد. درغیر این صورت نمی توان به همکاری با ان در مقابل فرصت طلبانی که منتظر فرصت برای تجاوز به ایران هستند، دلخوش ساخت.به نظر می رسد استراتژی مرد مهربان برای برقراری اصول بی طرفی در قفقاز و استقرار ثبات و امنیت در این منطقه هم در بین کسانی که نگران منافع خود در بازار انرژی جهان هستند خریدار دارد و هم در بین کسانی که به فکر منافع مردم قفقاز هستند که نباید قربانی معادلات قدرت در قرن بیست و یکم شوند.
در ادبیات کهن چینی ها روز هشتم و عدد هشت مقدس است. انها معتقدند که این روز برای ادم ها خوش یوم است. به همین دلیل المپیک امسال در ساعت هشت وهشت دقیقه وهشت ثانیه روزهشتم از ماه هشتم 2008 آغاز شد. این روز اگرچه برای مردم اوستیای جنوبی و گرجستان نمادی از روز خوش به همراه نداشت اما بدون شک به نقطه عطفی در تاریخ معاصرجهان تبدیل شد که کلیه معادلات نظام بین المللی را تحت تاثیر قرار داد. اگرچه برای جمع بندی نتایج این جنگ بسیار زود است اما بدون شک این روزهم در تاریخ و حافظه همه کسانی که جهان را سبز و امن می خواهند، باقی خواهد ماند. امیدواریم عقلای سیاست از تهدیدی که بر اثر ماجراجویی بی تجربه گان بوجود امد، فرصت تاریخی بسازند.

No comments: