Sunday, July 24, 2011

مردمک - ماکیاولی به پای خامنه‌ای نمی‌رسد



ماکیاولی به پای خامنه‌ای نمی‌رسد

کریم سجادپور، فارین پالیسی
تحلیلگر مسائل ایران در موسسه کارنگی در مقاله‌ای که برای فارین پالیسی نوشته به بررسی جایگاه و قدرت آیت الله خامنه ای رهبر ایران و شباهت سیاست‌های او با آموزه های سیاسی ماکیاولی پرداخته است.
کسی نیکولو ماکیاولی را با یک انقلابی مسلمان اشتباه نمی‌گیرد اما ماکیاولی بی‌شک کمی از انقلاب می‌فهمید. این فیلسوف سیاسی اهل فلورانس به چشم خود دیده بود که چگونه خاندان قدرتمند مدیچی در شهرش سرنگون شد، سرکار آمد و دوباره برافتاد. و در غوغای همین خیانت، جانبداری‌های مذهبی و بازیهای سیاسی بود که ماکیاولی ذهن خود را پرورد. چه بهره‌ها که می‌توانست از تهران امروز ببرد!
۵۰۰ سال بعد از آن روز‌ها نویسنده کتاب «شهریار» و پدر فکری سیاست واقع گرا، می‌تواند یکی از تاثیرگذار‌ترین شاگردانش را در ایران بیابد: آیت الله علی خامنه‌ای رهبر ایران. یک رهبر دیگر که چم و خم کسب و قبضه قدرت سیاسی را خوب می‌داند.
در حقیقت محمود احمدی‌نژاد که بر صدر قدرت نشستن‌اش و به زیر کشیده شدنش به دست خامنه‌ای عملی شده بود سومین رئیس جمهوری ایران بعد از اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی است که رهبر ایران بال و پرشان را چیده است.
این تازه‌ترین منازعه ایست که خامنه‌ای از آن پیروز بیرون آمده. در ۲۲ سال گذشته رهبر ایران هر روزش را با این یقین آغاز کرده و به پایان برده که نه تنها بسیاری از نزدیکان او به دنبال برکناریش هستند بلکه بزرگ‌ترین ابرقدرت جهان نیز برای خلع قدرت او نقشه می‌کشد.
وحشتناک‌ترین کابوس خامنه‌ای وقتی به حقیقت پیوست که در در تابستان ۱۳۸۸ میلیون‌ها ایرانی در اعتراض به انتخاب دوباره و مخدوش احمدی‌نژاد به خیابان‌ها آمدند و فریاد زدند: «خامنه‌ای قاتل است ولایتش باطل است.»
بعد از سلطان قابوس در عمان و معمر قذافی در لیبی (اگرچه بود و نبود دومی به تار مویی بند است) خامنه‌ای سومین حاکم مستبد خاورمیانه است که برای طولانی‌ترین زمان، قدرت را در انحصار خود داشته است.
اینکه خامنه‌ای توانسته تا امروز چالش جنبش سبز را دفع کند اتفاقی نیست. ایدئولوژی خامنه‌ای برای حاکمیت، علیرغم پایبندی ظاهری‌اش به مذهب شیعه، بیشتر ماکیاولیست تا شهادت طلبانه. خود ماکیاولی هم که دورتا دور ایتالیا را همراه با سربازان پاپ گشته بود و از ترکیب قدرت نظامی و حاکمیت مذهبی شگفت زده شده بود به این واقعیت با لبخندی به نشانه اذعان نگاه خواهد کرد.
خامنه‌ای در طول حاکمیت خود پنج اصل را پایه فلسفه کشورداری و تبلیغاتی خود قرار داده که همه در پیمان‌های بلند آوازه ماکیاولی آمده‌اند:
یک- رفع مسئولیت کن
این جمله قصار ماکیاولی شهره خاص و عام است که برای سیاستمدار بهتر آن است که ترس، و نه علاقه ایجاد کند. اگرچه مرد سیاست باید همزمان مراقب باشد که کسی از او متنفر نشود و یا او را حقیر نشمرد. «شهریار (ان) کارهای مردم ناپسند را به کف دیگران بسپارند و کارهای مردم پسند را به دست خویش کنند.» برای انجام این کار هیچ شهریاری نظامی سیاسی بهتر از جمهوری اسلامی ایران پیدا نخواهد کرد.
حکومت ایران به شکلی استثنایی به گونه‌ای تدوین شده که رهبر، قدرت توزیع امتیازات و کنترل سازمان‌های کلیدی را دارد و در عین حال از مسئولیت پذیری در برابر ناکامی‌های دولت محفوظ است.
اختیارات رهبری طبق قانون اساسی به خامنه‌ای اجازه می‌دهد قدرت بدون پاسخگویی را قبضه کند. او اهرم‌های اصلی اعمال فشار در کشور را در کنترل خود دارد: دادگاه‌ها، نیروی نظامی و رسانه‌ها. خامنه‌ای در عین حال بر دومین نهاد قدرتمند کشور، شورای نگهبان، سلطه‌ای موثر دارد. این نهاد دوازده عضو دارد که اعضایش مستقیما یا غیر مستقیم منصوب خامنه‌ای هستند، اختیار تایید یا ابطال انتخابات و باطل کردن تصمیمات مجلس را در انحصار دارد.
اگر رهبر ایران بخواهد مشروعیت انتخاباتی آمیخته با تقلب را تایید کند شورای نگهبان مرد میدان خواهد بود. اگر بخواهد رئیس جمهوری را زیر سئوال ببرد می‌تواند روی متحدانش در مجلس حساب کند. برای سرکوب اعتراضات؟ همه چیز گردن نیروی بسیج می‌افتد. از طریق تمامی این ابزار خامنه‌ای می‌تواند کماکان ژست رهبری بلندنظر رابه خود بگیرد که بیرون گود می‌ایستد و می‌گذارد دیگران دست‌هایشان را آلوده کنند.
در همین حال وجود مجلس و رئیس جمهوری به ظاهر منتخب مانند عایقی بین ناخرسندی مردم و خامنه‌ای عمل کرده است. خامنه‌ای دوست دارد مرد پشت پرده بماند. بسامد واژه فارسی «احمدی‌نژاد» در جستجوی گوگلی دو برابر کلمه «خامنه‌ای» است. در زبان انگلیسی این نتیجه پنج به یک به نفع احمدی‌نژاد است.
از آنجایی که رئیس جمهوری ایران هم در داخل کشور و هم در عرصه بین المللی از چنین شهرتی بهره‌مند است لاجرم باید بار مسئولیت آنچه که طبق انتظار پیش نمی‌رود را نیز تحمل کند. و در ایرانی که امروز گرفتار سوء مدیریت و استبداد است کار‌ها اغلب خراب از آب درمی آید.
دو: نمایش فروتنی پیشه کن
ماکیاولی می‌گوید: شهریار می‌تواند همیشه با پرهیز از دارایی و ناموس شهروندانش نفرت دیگران را از خود دور کند: «تا هر که وی را بیند و گوش به او دارد، در نظرش سراپا نرم دلی و درست پیمانی و راست گویی و مردم دوستی و دینداری آید.»
شاید خامنه‌ای فاقد کاریزما و اعتبار مذهبی سلف خبره‌اش آیت الله خمینی باشد که انقلاب به رهبری او به ۲۵۰۰ سال پادشاهی در ایران پایان داد. اما می‌کوشد این خلا را با خلق تصویر روحانی‌ای فروتن از خود جبران کند.
در حالی که همتایان دیکتاتور دیگر او در خاورمیانه به قصرهای باشکوه و خیاطهای شخصیشان می‌بالند، اقامتگاه رسمی خامنه ای- دور از چشم همگان- در منطقه‌ای کارگر نشین در مرکز تهران است و سلیقه‌اش در لباس به عباهایی خاکی رنگ، نعلین، عینکی ساده و چفیه‌ای فلسطینی خلاصه می‌شود.
آن‌ها که اقامت‌گاه خامنه‌ای را دیده‌اند از دکوراسیون ساده و منوی ساده شام که معمولا چیزی بیش از نان و پنیر و تخم مرغ نیست چنان صحبت می‌کنند که آشکارا تملق رهبری است که می‌خواهد خود را کم اهمیت نشان دهد.
آیت الله مصباح یزدی، روحانی تندروی بدنام ایران تا آنجا پیش رفت که ادعا کرد در سالهای سخت جنگ ایران و عراق، خامنه‌ای که رئیس جمهوری وقت بود برای خرید گوشت از کوپن‌های جیره بندی استفاده می‌کرد. نقل قول‌هایی از این دست متواضعانه روی سایت رسمی خامنه‌ای منتشر و پررنگ شده‌اند.
خامنه‌ای در عین حال تلاش کرده خانواده‌اش را دور از توجه عمومی نگاه دارد. در حالی که قیام‌های مردمی کشورهای عرب در سال جاری تا حدی در اعتراض به همسران روسای جمهوری چون اسما الاسد در سوریه، لیلا بن علی در تونس و سوزان مبارک در مصر و ریخت و پاش‌هایشان در خرید‌های آنچنانی بود، حیرت انگیز این است که مردم ایران هرگز تصویری از همسر خامنه‌ای ندیده‌اند.
سه: سازش نکن
ماکیاولی توصیه می‌کند: «و شهریار چون در باب کار و باری فرمانی روان کند فرمان‌اش می‌باید برگشت ناپذیر شمرده شود. و چنان می‌باید رفتار کند که هیچ کس را گمان فریفتن یا وسوسه کردن وی در سر نیاید. همیشه چنین است که آنکه دوست تو نیست خواهان بی‌طرفی توست و آنکه دوست توست خواهان سلاح برگرفتن و به میدان آمدن. شهریاران دو دل برای گریز از خطر رویاروی چه بسا راه بی‌طرفی پیش گیرند و با این کار راه نابودی خود را»
زمانی که خامنه‌ای بعد از انتخابات جنجالی ایران به اعتراضات گسترده مردم نه با دلجویی که با بی‌رحمی نفس گیری پاسخ داد مردم ایران شگفت زده شدند: خامنه‌ای همیشه کوشیده چهره ناظری منصف از خود نشان دهد. اما جای تعجب نبود.
این درسی بود که خامنه‌ای در انقلاب سال ۱۳۵۷ علیه حکومت محمدرضا شاه پهلوی آموخته بود. وقتی که شاه گرفتار، سعی کرد تظاهرکنندگان را با وعده جبران خطاهای گذشته آرام کند و گفت که صدای انقلاب مردم را شنیده (چیزی که اخیرا مرتب از زبان حاکمان خودرای تونس، مصر و سوریه شنیده می‌شد) ندانسته مخالفان خود را جری‌تر کرد.
چنین آشتى‌ای به مذاق خامنه اى خوش نمى‌آمد. خوب مى دانست اگر جایى براى خواسته‌هاى مخالفان باز کند تنها اشتهاى آن‌ها را براى تغییر بیشتر خواهد کرد.
این دیدگاه در رویکرد خامنه اى به سیاست خارجى نیز دیده مى شود. مدتهاست که موضع خامنه اى این بوده که تهران نباید در مقابل زورگویى و ارعاب آمریکا سرخم کند چرا که تنها بازنماى ضعف است و فشارهاى بیشترى از سوى واشنگتن را به دنبال خواهد داشت. بنابراین علیرغم شش قطعنامه شوراى امنیت سازمان ملل متحد و تحریم هاى رو به افزایش و نیز تهدیدهاى‌گاه به‌گاه نظامى سیاست خارجى و هسته اى ایران سرسختانه برجاست.
خامنه اى در جایى گفته است: «حق را با التماس نمی‌دهند. باتقاضا٫ عقب نشینی یا انعطاف نشان دادن شما٫ قدرت‌های استکباری تهدید‌هایشان را جدی‌تر خواهند کرد.» نباید توقع داشت که تهران به این زودی‌ها از سانتریفیوژهای چرخان هسته ایش بگذرد.
چهار: ارتش را توسعه بده
خامنه‌ای پیش از آنکه هنگام جانشینی خمینی که برخلاف او یک عالم مذهبی واقعی بود٫ علیرغم بی‌کفایتی‌اش لقب آیت الله را دریافت کند مدرکی معادل فوق لیسانس در مدارج مذهبی داشت. از همین رو مشروعیت را نه در حوزه قم که در پادگان‌ها می‌جست.
تکیه خامنه‌ای به سپاه پاسداران و رضایتش از این نیروی نظامی ۱۲۵ هزار نفری که روز به روز اقتصادی‌تر می‌شد همزمان با افول مشروعیت مردمی‌اش افزایش یافت.
ماکیاولی که در راس تشکیل نیروی شبه نظامی جمهوری فلورانس بود قطعا این استراتژی را تحسین می‌کرد. ماکیاولی هشدار داده بود که: «بسا شهریاران که سودای کام جویی ایشان را از اندیشه سپاه آرایی بازداشته و شهریاری از کف داده‌اند. نخستین علت از کف دادن شهریاری به فراموشی سپردن فن جنگاوریست و بالا‌ترین آلت فراچنگ آوردن آن نیز استادی در این فن است.»
بازوی قدرتمند و ماهر سپاه پاسداران برای خامنه‌ای از نظر سیاسی به مصلحت او عمل کرده و از نظر اقتصادی به نفع سپاه. شرکت‌ها و پیمانکاران وابسته به سپاه پاسداران٫ زیر سایه خامنه‌ای هر روز پروژه‌های عظیم تری را در زیرساخت‌های مربوط به آب برق و حمل و نقل (مثل متروی تهران) اداره می‌کنند.
در نتیجه تحریم‌ها و نبود سرمایه گذاری خارجی٫ قراردادهای بدون مناقصه در بخش نفت و معدن دو دستی به شرکت‌های سپاه تقدیم شده. فعالیت اقتصادی گسترده سپاه پاسداران تنها با مقیاس میلیارد‌ها دلار قابل تخمین است اگرچه رقم دقیقش مشخص نیست. رقمی که این نهاد را به درستی به قدرتمند‌ترین نهاد اقتصادی کشور تبدیل می‌کند.
با این همه بعد منفی این ثروت اندوزی انبوه توسط سپاه پاسداران این است که با تکیه خامنه‌ای به این نهاد٫ رهبر ایران لاجرم میزان قابل توجهی اقتدار و نفوذ خود را به آن‌ها بخشیده. اگرچه هنوز خودش رئیس است. خامنه‌ای فرماندهان ارشد سپاه را دستچین می‌کند و آن‌ها را مرتبا تغییر می‌دهد. این یک رابطه نمادین است. سپاه به اقتداری که جایگاه خامنه‌ای ایجاد می‌کند نیازمند است و خامنه‌ای نیز زور بازوی سپاه را لازم دارد.
برخلاف ارتش مصر و تونس که یا در جهت منافع کشور و یا به مصلحت خود از رهبران دیکتاتورشان فاصله گرفتند٫ مقامات ارشد سپاه که با سرباز صفرهایی که گرایش سیاسی گوناگون دارند متفاوتند سرنوشت خود را گره خورده به سرنوشت حامی اصلیشان می‌بینند.
پنج: دشمن خارجی برای خودت دست و پا کن
ماکیاولی می‌نویسد: «بی‌گمان شهریاران آن‌گاه به بزرگی رسند که بر دشواری‌ها و دشمنی‌ها چیره گردند... از این رو بسیاری بر آنند که شهریار دانا٫ چون روزگار با وی یار باشد٫ می‌باید زیرکانه آتش دشمنی‌ها را در پیرامون خویش برافروزد تا با فرونشاندنشان خویش را بلندآوازه‌تر گرداند.»
بیزاری خامنه‌ای از آمریکا در سه دهه سخنرانی و نوشته‌هایی که داشته به طرز شگفت انگیزی دست نخورده و پابرجا مانده است. موضوع بحث چه سیاست خارجی باشد چه کشاورزی و یا حتی سیاست آموزشی٫ خامنه‌ای همواره ماجرا را به شقاوت حرص و نیز نقشه‌های شیطانی مرتبط می‌کند که آن را استکبار جهانی آمریکا می‌نامد.

برای خامنه‌ای دشمنی با آمریکا ستون اصلی انقلاب سال ۱۳۵۷ و کانون هویت جمهوری اسلامی بوده است. اما این مخالفت امروز همانقدر که ریشه در ایدیولوژی دارد به دلیل حفظ بقای خود اوست. درواقع خامنه‌ای می‌داند نزدیکی به آمریکایی که در ‌‌‌نهایت ایران را به درون نظم سیاسی و اقتصادی خود راه بدهد، می‌تواند تغییراتی غیرقابل پیش بینی به دنبال داشته باشد که سلطه او را بر قدرت تا حد زیادی کاهش دهد. همانگونه که ماکیاولی هشدار داده بود: «باید به یاد داشت کاری دشوار‌تر از بنیاد کردن سامانی تازه و خطرناک‌تر از پیشبرد آن و گمان انگیز‌تر از کامیابی در آن نیست.»
گذشته از این، از نظر سیاسی و ایدیولوژیک به نفع خامنه ایست که آمریکا و اسرائیل دشمنش باشند چون که هنگام قیام‌های مردمی٫ وخیم شدن شرایط اقتصادی یا نارضایتی اقلیت‌های قومی یک متهم دم دست دارد.

پایانی ماکیاولیستی؟
اگرچه این تاکتیک‌ها در طول دو دهه گذشته به نفع خامنه‌ای عمل کرده‌اند اما رهبر ایران در این میان برخی از‌‌‌ همان اصولی را که حاکمیت درازمدتش را ممکن کرده‌اند نادیده گرفته است. حمایت ابتدایی و سرسختانه او از احمدی نژآد علیرغم اعتراضات گسترده مردمی و شکاف بی‌سابقه در میان نخبگان سیاسی کشور به‌‌‌ همان مضحکه شدنی منجر شد که ماکیاولی قبلا بار‌ها در خصوصش هشدار داده بود.
اقداماتی دیگر هم اعتبار خامنه‌ای در میانه روی و تواضع را از میان برده است. به مجتبی٫ یکی از پسرانش٫ اجازه داده نقشی روزبه روز موثر‌تر و آشکار‌تر را به عنوان امین رهبر بازی کند. به متملقینش اجازه می‌دهد او را به عنوان نماینده پیامبر روی زمین معرفی کنند. یکی از روحانیون بادنجان دورقاب چین حتی ادعا کرده برخلاف باقی بچه‌ها که وقت تولد گریه می‌کنند خامنه‌ای هنگام خروج از رحم مادرش فریاد «یا علی» کشیده٫ عبارتی که در میان شیعیان طرفدار زیادی دارد.
پای بزرگنمایی وحشت از دشمن خارجی که برسد٫ خامنه‌ای در دوران جورج بوش روزگار بهتری از دولت باراک اوباما داشت. همانطور که یکی از اهالی سیاست ایران چند ماه بعد از آغاز ریاست جمهوری باراک اوباما به من می‌گفت: «اگر ما نتوانیم با باراک حسین اوبامایی که هر هفته از احترام متقابل می‌گوید و برایمان پیام تبریک نوروز می‌فرستد آشتی کنیم آشکار خواهد شد که مشکل اصلی در تهران است و نه در واشنگتن.»
خامنه‌ای هر چقدر زیرک هم باشد نمی‌توان این واقعیت را نادیده گرفت که او رهبر ۷۲ ساله ایست که از سال ۱۹۸۹ تا کنون کشور را ترک نکرده و بر مردمی حکومت می‌کند که ۷۰ درصدشان زیر ۳۳ سال دارند و از طریق ماهواره و اینترنت با جهان در ارتباطند.
مشخص نیست خامنه‌ای بتواند تا پایان عمرش رهبر ایران بماند اما فاصله‌ای که بین او و جامعه ایران وجود دارد٫ به فاصله‌ای پرناشدنی تبدیل گشته که تنها با زور و قدرت سیاسی ماکیاولیستی قابل مدیریت است. علیرغم اقتدار بی‌حد و حصر خامنه‌ای٫ چهره او در انظار عمومی روز به روز کمتر به رهبری مقتدر و بیشتر به پیرمردی بدخلق شبیه می‌شود که بر سر جوانتر‌ها فریاد می‌کشد که از حیاط خانه چنین و چنانش دور شوند.
انعطاف ناپذیری خامنه‌ای تا امروز به نفعش بوده. اما همزمان باعث شده خود جمهوری اسلامی در هم بشکند. همانطور که یکی از مشاوران جوان مهدی کروبی٫ از رهبران مخالفان٫ تازگی به من گفت: «ما دنبال انقلاب نیستیم چون شاهد بوده‌ایم چطور کشور را زیر و رو می‌کند اما آن‌ها هیچ گزینه دیگری پیش رویمان نگذاشته‌اند.»
ماکیاولی در سال ۱۵۲۷ میلادی درحالی درگذشت که هیچ کس به او اعتمادی نداشت و کسانی که او در پی خدمتشان بود هم از او بیزار بودند. کیفری درخور خواهد بود اگر یکی از باوفا‌ترین شاگردانش هم به سرنوشتی مشابه دچار شود.
مردمک - ماکیاولی به پای خامنه‌ای نمی‌رسد

No comments: