Monday, June 6, 2011

در آمدهاي آستان قدس رضوي به كجا مي رود؟ - خوراسان توركلريین پیکره نشان گر میرزا کوچک خان جنگلی و دو تن از یارانش است..


سايت آستان قدس رضوي: "ترديد نداريم كه موقوفات مربوط به آستان قدس رضوي بزرگترين موقوفه جهان است و در بين بقيه ملت‌ها و مذاهب چنين موسسه و بنياد فرهنگي و مذهبي با اين عظمت و گستردگي وجود ندارد." آستان قدس رضوي در همه استان هاي ايران بخصوص در خراسان هاي رضوي، جنوبي و شمالي موقوفات دارد و براي نمونه يك سوم زمين هاي كشاورزي و يك سوم خانه هاي شهرستان درگز به امام رضا تعلق دارد و به غير از موقوفات هر شب چندين كيسه پول و طلا از حرم امام رضا خارج مي كنند و اين همه در آمد به كجا مي رود؟
مصارف موقوفات آستان قدس رضوي به روايت سايت آستان قدس رضوي: " كمك به فقرا، بينوايان، دانش‌آموزان و مدارس شهري و اداره و نگهداري بعضي از بيمارستانها، حمامها، آب انبارها و..."
در طي 30 سال گدشته با در آمدهاي امام رضا چند بيمارستان و مدرسه و حمام ساخته اند؟ دانش آموزان، فقرا و بينواياني كه با در آمدهاي آستان قدس رضوي به آنها كمك مي شود چند نفر و در كجا ساكن مي باشند؟
در آمدهاي آستان قدس رضوي از بودجه افغانستان بيشتر است و مسئول آستان قدس رضوي را رهبر دزدهاي جهان (خامنه اي) تعيين مي كنند و در حال حاضر "واعظ طبسي" مسئول آستان قدس رضوي هستند.
چند سال پيش سايت "بازتاب" نوشت: "مردم شهر مقدس مشهد از فساد مالي و اخلاقي آقا ناصر ناراضي و گلايه مند هستند" و نوشته بعد از چند ساعت حذف شد.
آقا ناصر، پسر بزرگ واعظ طبسي است و با در آمدهاي آستان قدس رضوي ميليون دلار در كشورهاي حاشيه خليج فارس سرمايه گذاري كرده و با دوستانش به بهانه "كمك به يتيمان" از دختران و پسران خرد سال افغاني استفاده جنسي مي كنند.
كدام ارگان بر در آمدهاي آستان قدس رضوي نظارت مي كند؟ آقآ زاده هاي "واعظ طبسي" و آقا زاده هاي "مقام معظم رهبري" و حالا نپاش، پس كي بپاش؟
تركهاي خراسان - خوراسان توركلري
 پیکره نشان گر میرزا کوچک خان جنگلی و دو تن از یارانش است..

ین پیکره نشان گر میرزا کوچک خان جنگلی و دو تن از یارانش است... جنگاوری مشروطه خواه و گیلانی تبار... پیرامون کارنامه تکاپو های میرزا کوچک خان گفتار ها و روایت ها فراوان است...اما اینک در پرتو اسناد محرمانه آرشیوی انتشار یافته از سوی اتحاد شوروی پیشین و آلمان و ایران ،می توانیم به داوری شفاف و دقیق تری پیرامون جنبشی بپردازیم که به دست میرزا و گروهی از یارانش از سال 1293 خورشیدی در گیلان آغاز گشت و تا پاییز 1300خورشیدی ادامه یافت و بخش های بزرگی از ایران را زیر چتر خود گرفت و با فراز و نشیب ها همراه شد...جنبش میرزا را به درستی می توان همان ادامه آرمانهای جنبش مشروطیت ایران دانست..با همان آرمانها و چون در کوران حوادث تلخ پس از انحلال هر سه مجلس اول و دوم و سوم مشروطه و اشغال ایران از سوی قوای اشغالگر بریتانیایی و روسیه تزاری و عثمانی و آغاز نخستین جنگ جهانی ایران در پس دشواری ها و ناملایمات گرفتار آمد، میرزا به رشت و فومنات بازگشت تا شاید قیامی را از آن سامان آغاز کند..قیامی که نظام پوسیده قاجاری را هدف گرفته بود و بیگانگان اشغالگر روسی و بریتانیایی را.بررسی نوشتار های بازمانده از قیامیون نشان می دهد که اهداف نخستین این جنبش امیزه ای بود از استقلال خواهی ایرانی و استقرار مشروطیتی که سخت ناکام مانده بود و مجلسی که همواره در تعلیق و انحلال بود...به سرعت قیام ایراندوستانه میرزا فراگیر شد و دولت قاجاریه مستاصل...وثوق الدوله که بر آن بود با انعقاد قرار داد1919 ایران را به نیمه مستعمره بریتانیا بدل سازد بارها سعی کرد میرزا را با خدعه فریب دهد اما بزرگمرد گیلانی تنها و تنها ایران را می خواست و بیگانه گرایان را بر نمی تابید و او را ناامید کرد و شوربختانه دولت مرکزی توانست گروهی از یاران میرزا را چون دکتر حشمت و کسمایی را بفریبد..اما میرزا رام ناشدنی بود و قیامش روز به روز مردمی تر می شدکسمایی کنار کشید و حشمت با تسلیم به دولتیان ناجوانمردانه اعدام شد و جنبش می رفت تا بکلی از میان برود که کمونیستها بر روسیه چیره شدند ...با هدف بنیادی گسترش انقلاب سرخشان و البته ایران همواره برای انها مهم بود و بریتانیا با سپاهی گرد امده در گیلان برای فروپاشی نظام نو پای کمونیستی..میرزا در این زمان بود که در فاز دوم قیام خود روشی دیگر برگزید و همکاری مداومی را با لنین و رییس کمونیستهای ماورای قفقاز ارژنیکیدزه اغاز کرد ..در زمانه ای که لنین به مثابه ازادی خواهی عدالت جو و نام اور در تمامی جهان شناخته می شد و هنوز از نیات اصلی کمونیسم روسی کسی چیزی نمی دانست و میرزا و یارانش با ساده انگاری چندان اگاهی از نیات انها نداشتند... این گونه بود که ارتش سرخ کمونیست ها در بهار 1299به بهانه مقابله با بریتانیا گیلان را اشغال کردند. و سیل کمونیستهای فرقه عدالت ایران روانه بندر انزلی شدند....

میرزا نخست بر این باور بود که بالشویک ها و لنین منادیان دموکراسی و آزادی هستند..پس به زودی جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران را سامان داد..با برنامه ای مستقل و ازادی خواهانه و ملی و مبتنی بر باور ها ی مردم و ارمانهای مشروطه خواهی ...اما غافل از اینکه روسها تنها و تنها جیره خور و نوکر می خواهند...بدین روی بود که از سوی شوروی ها کمونیست های ایرانی فرقه عدالت به گیلان سرازیر شدند و نخستین گنگره حزب کمونیست ایران در بهار 1299 در بندر انزلی گشایش یافت... برای اولین بار انها ایران را کشوری چند ملیتی اعلام کردند که بایستی فدرال شود !!!.با نسخه برداری فرمایشی از ساختار روسیه تزاری ...و این گنگره زمینه ای شد برای تخطیه میرزا و اتهام اینکه ارتجاعی می اندیشد و مخالف ارمانهای انقلابی و کمونیستی.. اختلافات بالا گرفت و سرانجام میرزا که از برادر کشی بیزار بود رشت را به سوی جنگل ترک کرد و کمونیست ها با کمک ارتش سرخ حاضر در گیلان کودتایی علیه او صورت دادند..کودتایی سرخ و بیگانه ساخته و با نام کمیته انقلاب ایران.. آنها پرچم ایران را عوض نمودند و یکسره سرخ کردند..به سرکمیسری احسان الله خان و وزیر کشوری پیشه وری معروف که ان روزها نامش جواد زاده بود...و انچه توانستند کشتار و زورگویی بود که بر سر مردم گیلان اوردند...اسناد نشان می دهد برنامه ها همه از مسکو و کمیته باکو حزب بالشویک طراحی شده بود...اما این دولت سرخ بس نافرجام بود...نظام نوپای شوروی چون با بریتانیا معامله نموده و قرار داد 1920 زا با ایران منعقد کرد دولت پوشالی کمونیستی چند روزه بی هیچ پشتوانه مردمی سقوط کرد و پیشه وری حتی از سوی روسها نیز متهم تند روی شد...میرزا که قصد مصالحه با دولت مرکزی را داشت گرفتار جهالت یاران خود شد که خبر از مصالحه او نداشتند و چند نظامی ایرانی راکشته بودند..مصالحه دیگر امکان ناپذیر بود.. .میرزا دانسته بود که هیچ امیدی نمی توان به همکاری با کمونیستهایی بست که برایشان سرنوشت ایران پشیزی ارج و قرب ندارد...اما برای اتمام حجت ،دولتی سوم بنام جمهوری شوروی گیلان بنیاد شد به همراهی حیدر عمواقلی ..اینهم سخت بی فرجام ماند و جنبش در پاییز 1300 نفس های اخر را می کشید ...میرزا به همراه تنها یار باقی مانده اش کاووک به کوه های خلخال زد تا شاید مجالی بیابد..اما سرمای سخت امانش نداد و یخ زد و درگذشت... دکتر شیخ الاسلامی می گوید که چون خالو قربان سر بریده اش را به تهران اورد مورد عتاب شدید دولتمردان جدید قرار گرفت به دلیل رفتار بی شرمانه اش...بذین روی بود که چهره امپریالیستی لنین و نظام شوروی اشکار شد ..این جنگلیان بودند که نقاب را کنار زدند و نشان دادند هیچ فرقی میان لنین و رومانف ها نیست..و انچه که ماند استالینیست ها بودند و حزب توده که همواره بر طبل ملیت ها کوبید و همواره نوکر بارگاه استالینیسم باقی ماند و اینک قوم گرایان تنها گروهی هستند که بر مرده ریگ ان جسد کمونیستها حلقه زده اند و ادعا می کنند ایران کشوری چند ملیتی است.. ...جنبش جنگلیان با پاکدلی اغاز شد و همواره سودای پیشرفت و استقلال ایران داشت..اما با پیروزی انقلاب سرخ و تعامل با کمونیست ها ،دچار بیراهه و انحرافی شد که میرزا نتوانست ان را مانع شود..اگر چه توانست تا حدودی سد راه کشتار ها و زیاده خواهی های کمونیست ها شود...و میرزایی که مسایل را بسیار ساده می پنداشت..اما بهیچ روی سودای تجزیه ایران را نداشت او بر این باور بود که لنین و شوروی فرشتگانی هستند که می توان به مدد انها ایران و ایرانی را نجات داد..اما بسیار زود هنگام اشکار شد که این گونه نیست.و اینک ماییم و تجربه جنگلیان که با پاکمردی اغاز شد و بدامان بیگانگان غلطید و نشان داد که هیچ حقی در پر تو پشتیبانی بیگانگان اعاده نمی شود..بی دلیل نبود که شیخ محمد خیابانی در پاسخ نامه میرزا که او را به همکاری فراخوانده بود چنین نوشت...جناب میرزا..فرق شما با وثوق الدوله چیست !؟او ایران را در پناه انگلیس می خواهد و شما در پناه روسها .....

No comments: