Wednesday, February 23, 2011

تفاوت‌های انقلاب مصر و جنبش سبز


ولی نصر، عضو شورای روابط خارجی آمریکا، می‌گوید که میان انقلاب ایران و انقلاب مصر «تفاوت‌های بزرگی» هست.

در ویدئویی که این شورا منتشر کرده است، آقای نصر دیدگاه‌های خود را درمورد تفاوت‌ها و تشابه‌های انقلاب سال ۱۹۷۹ ایران با انقلاب مصر و جنبش سبز ایران با انقلاب مردم مصر بیان کرده است که ترجمه آن را می‌خوانید.
بین آن‌چه که در سال ۱۹۷۹ در ایران اتفاق افتاد و آنچه که در سال ۲۰۱۱ در مصر روی داد، تفاوت بزرگی هست؛ انقلاب ایران در زمان بیشتری و در یک سال و نیم تحقق یافت اما انقلاب مصر در ۱۸ روز اتفاق افتاد. بنابراین می‌توان در مقایسه انقلاب ایران و مصر گفت که اگر شاه ایران ۱۸ روز بعد از تظاهرات این کشور را ترک کرده بود شاید برآیند انقلاب ایران شبیه ‌آن‌چیزی بود که امروز در مصر می‌بینیم.
اما هرچه فرآیند انقلاب ایران به درازا کشید دچار افراط و مشکلات بیشتری شد و درنهایت عوامل مهم دیگری وجود دارد که تفاوت میان انقلاب ایران و مصر را برجسته می‌کند.
در ایران ارتش ازهم پاشیده شد اما در مصر ارتش درنهایت، قدرت را در دست گرفت؛ در ایران یک رهبر مردمی به نام آیت‌الله خمینی وجود داشت که در مصر چنین رهبری وجود ندارد؛ در ایران افراد پیرو مکتب‌های مارکس و لنین وجود داشت اما در مصر چنین افرادی وجود ندارند. در ایران دموکرات‌ها پس از انقلاب از ناحیه ائتلاف میان روحانیون و مارکسیست‌ها و لنینیست‌ها نابود شدند (اگرچه مارکسیست‌ها و لنینیست‌ها بعدا دچار اختلاف‌های درونی خود و اختلاف با روحانیون شدند) اما در مصر چنین اتفاقی نیفتاده است.
درعین حال تشابهات و اختلاف‌هایی نیز میان جنبش سبز ایران در سال ۲۰۰۹ و انقلاب مصر وجود دارد. در بسیاری جهات مصر در سال ۲۰۱۱ توانست اقداماتی را انجام دهد که ایرانیان در سال ۲۰۰۹ موفق به انجام آن‌ها نشدند؛ در مصر اعتراض‌های مردم به شکل یک انفجار ناگهانی رخ داد و جمعیت زیادی را دورهم گرد آورد که موجب حیرت و تعجب حکومت مصر شد و اگر حکومت مصر نتواند سریع موقعیت را ارزیابی کند آسیب‌پذیر خواهد شد و امکان سرنگونی آن وجود دارد.
در ایران حکومت تا حدودی موفق شد خود را از آسیب‌پذیری حفظ کند چون موفق شد مردم را پس از تظاهرات میلیونی در مدت یکی دو روز از خیابان‌ها دور کند. اما در مصر یا ارتش نمی‌خواست علیه مردم اقدام کند یا این که نمی‌توانست چنین کاری کند.
جغرافیا نیز به کمک مردم مصر آمد. ۹۷ از مردم مصر در سه درصد از خشکی این کشور زندگی می‌کنند؛ حدود یک سوم از مصری‌ها در قاهره هستند و این به معنی آن است که ارتش این کشور به مراتب از توانمندی کم‌تری برای مقابله با چنین جمعیت فشرده‌ای برخوردار است.
این در شرایطی است که جمعیت ایران به مراتب پراکنده‌تر هستند؛ حکومت ایران توانست منابع حمایت از خود را به گونه بسیار موثرتری، در مقایسه با حکومت مصر، بسیج و تقویت کند. علاوه براین نیروهای سپاه و بسیج در ایران منابع حمایت از حکومت را از قبل سازماندهی کرده بودند زیرا پس از انتخاب دولت اصلاح‌طلب در سال ۱۹۹۷ ، یک قیام مهم دانشجویی در سال ۱۹۹۹ در ایران اتفاق افتاد. زمانی که تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی راه یافت تمام مردم تهران به خیابان‌ها آمدند و در مدت زمان جشن مردم دولت کنترل شهر را به مدت چند ساعت از دست داد. این در شرایطی بود که حکومت ایران پایگاه‌هایی ساخته بود، توانمندی‌های خود را محکم کرده بود و حتی نیروهای موتورسوار واکنش سریع به راه انداخته بود تا از این طریق بتواند با خیزش‌های احتمالی مردم برخورد کند اما انتظار نداشت که چنین جمعیت بزرگی به خیابان‌ها بیایند. با وجود این، آمادگی حکومت ایران برای کنترل و مقابله با مردم بیش از آمادگی حکومت کنونی مصر بود.
همان‌طور که بحران سال ۲۰۰۹ درحال حرکت می‌کرد دولت ایران ماهرانه تلاش کرد تا به سران جنبش سبز در رده‌های مختلف این جنبش دسترسی پیدا کند (یا به نوعی با آنها وارد مذاکره شود) تا بتواند آن‌ها را دچار تجزیه کند. اما این امر در مصر اتفاق نیفتاد.
جنبش سبز ایران رهبری داشت اما این رهبری ثابت کرد که سازنده نیست زیرا رهبری جنبش واقعا به تغییر حکومت در ایران علاقه‌مند نبود بلکه تنها به اصلاح حکومت علاقه‌مند بود. رهبری جنبش سبز می‌خواست حکومت را حفظ کند اما فضای بیشتری برای خود در داخل این ساختار حکومت ایجاد کند. این عدم توازن و نگرش‌های متناقض در رهبری جنبش سبز بدان معنی است که تمام مردم به خیابان‌ها سرازیر نخواهند شد.
مردم مصر به‌طور علنی رهبر حکومت این کشور را مردود شمردند، شاه ایران نیز به‌طور علنی ازسوی مردم انقلاب ۱۹۷۹ مردود اعلام شد اما رهبری جنبش سبز ایران هرگز این آمادگی را نداشت که به‌طور علنی علیه رهبر جمهوری اسلامی سخن بگوید.
نبود یک رهبری سیاسی در مصر، دست کم از نوع رهبری جنبش سبز ایران، به این معنی است که هیچ قدرت بازدارنده‌ای علیه جمعیت معترض وجود ندارد. بنابراین در خیزش مردم مصر، رهبری وجود نداشت که حکومت مصر بر او فشار وارد کند و جنبش مردم معترض مصر به سرعت ادامه یافت.
رسانه‌های اجتماعی و همچنین طبقه متوسط نیز در خیزش مردمی موثر هستند. جنبش سبز ایران و جنبش مردم مصر به‌وسیله یک طبقه متوسط جدید رهبری شد طبقه‌ای که به استبدادگرایی علاقه ندارد، خواستار روابط بهتری با جهان است و فرصت‌های اقتصادی و آزادی سیاسی می‌خواهد.
فارغ از آنچه در مصر و ایران درحال اتفاق افتادن است این موضوع کاملا مشخص است که این طبقه متوسط جدید هستند که آغازگر جنبش دموکراتیک بوده یا آن را رهبری کرده‌اند و از این نظر می‌توان گفت که ایران و مصر یک وجه مشترک دارند.

No comments: