Tuesday, September 21, 2010

ريشه شناسي نام خوزستان


واژه ي خوز, شوش, سوس, تغير شکل يافته واژه ي باستاني اوژ هستند که اوژ در لغت باستاني ايراني به معناي خوب و نيک است. اوژ يا اواژ نام بخشي از کهگيلويه امروزي و خوزستان آن روز بوده که هخامنشيان چون با ناحيه ي نامبرده, همسايه بوده اند, انزان را که خوزستان کنوني جزو آن بوده روي هم رفته اوژ مي خواندند و به همين سبب در متن پارسي کتيبه اي در بيستون و سنگ نبشته خشايارشاه در تخت جمشيد هر جا که سخني از اين منطقه رفته, به صورت اوژ ضبط شده است
بنابر نوشته هاي نويسندگان يوناني, در ناحيه شرقي شهر امروز اهواز, مردماني به اسم اوکسي ساکن بوده اند. دمورگان هم در کتاب تحقيقات باستان شناسي ايران, کلمه اوکسي را يوناني شده ي اوز و هوج مي داند و مي گويد: او کسي نام قبايلي بوده که در ناحيه اي بين جلگه و فلات ايران سکونت داشته اند. هوج مي داند و مي گويد: اوکسي نام قبايلي بوده که در ناحيه اي بين جلگه و فلات ايران سکونت داشته اند.
نام اهواز نيز از همين واژه ي هوز يا خوز گرفته شده. واژه ي هوز معرب شده ي خوز مي باشد.
بنا به گفته مولف تاريخ بلعمي, اردشير بابکان شهر اهواز را بنا نهاد و ابتدا آن را هرمزاردشير نام گذاشت و بنابر نوشته ي تاريخ پيامبران و شاهان, اين نام کم کم هوجستان واجار (خوزستان بازار, خوانده و در مجمل التواريخ و القصص به گونه ي هبوجستان واجار آمده است. بنابراين خوزستان بازار و يا خوزستان واجار, يعني بازار سرزمين خوج ها يا خوزها که معرب آن سوق الاهواز است.) در کتاب سفرنامه ابوهاتف, زين الاخبار گرديزي, تاريخ يعقوبي, اصطخري, صوره الارض ابن حوقل, حدود العالم, سيرالملوک خواجه نظام الملک نام اهواز و خوزستان با همين معني ضبط شده است.
ريشه شناسي برخي از شهرهاي خوزستان
در اين جا نگاهي مي کنيم به شهرهاي مهم خوزستان و ريشه شناسي اين شهرها.
آبادان: اين نام به صورت هاي زير در منابع هم تاريخ ذکر شده, آپفانا(نگارش بطلميوس در قرن 2 م), آپفادانا (نگارش فارسيان در قرن 4 م), عبّادان (نگارش متون قديم فارسي و عربي تا قبل از 1314 ش) آبادان.
اين نام در متون باستاني ايران به شکل اُپاتان آمده است. اين واژه پهلوي است و از سه جزء ساخته شده: جزء نخست به معني آب است. پات از ريشه ي پاييدن و آن پسوند نسبت است و اُپاتان به معني جايي است که در آن جا از آب دريا و رود پاسباني مي کنند و آن را مي پايند. گفته ي ابن حوقل و اصطخري نيز گواه اين معني است که پاسبانان در آبادان, دزدان دريا را از دزدي باز مي داشتند و دهانه ي دجله و دريا را مي پاييدند.
ايذه: اين شهر که از قديمي ترين شهرهاي ايران است, قدمت آن به دوره ي تمدن انزان (ايلام = عيلام؟!) مي رسد. اين واژه از واژه ي ايران يا انزان گرفته شده. پس از تازش تازيان اين شهر به دست عبدالله بن حامد (59 ق) از سرداران ابوموسا اشعري گشوده شد و از آن به بعد با تلفظ و کتابت ايذج خوانده است. انزان تمدن بزرگ ايراني است که بعدها يهوديان واژه ي جعلي عيلام را به کاربرده اند. واژه ي ايلام يا عيلام در هيچ کدام از متون و نوشته هاي باستاني درج شده اما واژه ي انزان درج است. شهر انزان يا انشان در همين ناحيه ي ايذه قرار داشته است.
بندرهنديجان: هنديجان از شهرهای کهن خوزستان است و آن را معرب هنديگان به معني جايگاه هنديان دانسته اند. هندي ها از نژاد آريايي و از اقوام مادي بوده اند.
بهبهان: ولايت بهبهان از روزگار پيشين به نام شهر حاکم نشين آن انبر قباد يا ابرقباد, قباد فّره و اّراکان, ارگون, ارغون, ازجان واره گان براي ولايت و مرکزش ارّجان که شهر بهبهان کنوني برجاي آن است, بازمانده است. جغرافي نويسان اسلامي, از جمله ابن فقيه و ابن بلخي بناي ارگان را به قباد پادشاه ساساني نسبت مي دهند و بنا به عقيده ي آنان, قباد آن را براي سکونت زندانيان جنگي آمد, ديار بکرد و ميافارقين ساخت و آن جا را به آمِد قباد «ناميد»
کلمه ي ارّجان معرب ارّکان و اصل آن آرياگان مي باشد و گاه ارغان نيز گفته اند.
کلمه ي بهبهان که در زبان مردم ناحيه بهبهو اطلاق دارد, پيش از ارجان هم وجود داشته و نام آبادي چسبيده به شهرارجان يا نام باغستان چسبيده به شهر بوده است. توان در زبان لريري يعني خانه و محل سکونت و شعب بوان به معني سقف و بام است. بهبهان شکل ديگري از به آمد کواد است.
در متون تاريخي آمده است اردشير بابکان سر دودمان آريايي به احداث 10 شهر در خوزستان و پاس پرداخت که در 8 شهر زير هم آتشکده و هم کتابخانه و هم آموزشگاه تاسيس نمود:
1- شهر گور اردشير (اردشير خوره يا مهر اردشير) فيروز آباد کنوني. شهر گوراردشير: فيروزآباد کنوني يا در برخي از ماخذ شهرفراز اردشير و نيز گاهي گور يا جور و يا گلاب گور آمده است. اصطخري در مسالک الممالک مي نويسد: در زمان اردشير بابکان در جايي از اين شهر باستاني آبي راکد بود که او دستور داد آن آب را بخشکانند و در آن جا شهر خود را بنا نهاد.
2- شهر به اردشير: نام دو شهر, يکي بردسير کنوني و ديگري بهرسير
3- شهر بخت اردشير, يا بهمن اردشير که در چند ماخذ بوشهر کنوني است
4- شهررام اردشير, که آن را شهر توج هم مي گفتند.
5- شهررام هرمز, يا هرمز اردشير که تازيان آن را سوق الاهواز مي گفتند.
6- شهر هومان اردشير (و هيشت اردشير, ويه اردشير, سر راه تيسپون نزديک بصرة امروز)
7- شهر استاباد اردشير (شهر باستاني مَسَن در کناره ي خليج پارس)
8- شهر ريوارد شير (ري اردشير, ريشهر) که در تاريخ به نام خانه آمده و در نزديکي بوشهر امروزي بوده است.
اين شهرها به وسيله ي فرماندار و جداگانه يک موبد بزرگ اداره مي شد, در شهرهاي ياد شده, آتشکده ها مکان هايي براي تبليغ دين زردشتي و در آموزشگاه هاي وابسته نه تنها علوم ديني, بلکه علوم و دانش هاي روز نيز تدريس مي شد.
يکي از مهمترين شهرهاي خوزستان در طول تاريخ پيش از اسلام و پس از آن, شهر گندي شاپور است. واژه ي گندي شاپور در پهلوي و فرس ميانه به معني سپاه و يا پاسگاه سپاهيان است.
در تاريخچه ي شهر گندي شاپور آمده که اين شهر پيش از ساسانيان در بين سال هاي 170- 141 ميلادي در مکان کنوني (روستاي شاه آباد) و سر راه شوشتر به دزفول در سرزمين خوزستان به وجود آمده است و آن يکي از پاسگاه هاي ارتش يک مقر سپاهي بوده است.
نام گندي شاپور براي نخستين بار در ادبيات پهلوي شهر وه اندوشاپوهر آمده است که معرب فارسي واژه ي گندي همان جندي است وروي هم رفته در ادبيات اسلامي شهر جندي شاپور و يا جندي شابور ذکر شده است.
حمزه اصفهاني ( ابو عبداله بن حسن 360- 270 ه.ق) در رساله ي خود به نام سني ملوک الارض و الانبياء رويه ي 34 و 35, چاپ برلين (1340) و با جمله ي عربي چنين مي نويسد:
(و اما به از انديو شاپور فمدينه من مدن خوزستان و هي التي لماعمر بوها قالوا جندي شابور و اما اشتقاق ها بالفارسيه فان اسم الانطاکيه و به اسم للخير و معنا خير من انطاکيه)
درباره ي سازمان هاي علمي گندي شاپور آن چه مسلم است و براي نخستين بار مورد بهره برداري قرار گرفت, مراکز پزشکي بود که موبدان دانشمند و گياه شناسان ايراني و بعد رده هايي از هيربدان و سپس پزشکان يوناني و سرياني به دانش پژوهان آموزش مي دادند.
در برخي مآخذ آمده است که در فاصله سال هاي 250 تا 271 م (سال 271 در گذشت شاپور يکم)به جز آموزش پزشکي در شهرگندي شاپور بيمارستاني نيز وجود داشته که علاوه بر آموزش پزشکي و گياه درماني از بيماران شهرهاي ديگر نيز پذيرايي مي شده و بيماران شفا مي يافته اند.
در اين دانشگاه از تمام اقوام و دانشمندان جهان دانشجوياني درس مي خوانده اند و دانش و فرهنگ ايراني از اين دانشگاه به سراسر جهان از جمله يونان و ... انتقال يافت. پس از اسلام نيز همه ي دانشمندان جهان اسلام در اين دانشگاه درس خوانده اند.
زبان مردم خوزستان
ياقوت در معجم البلدان مي نويسد که زبان عامه ي مردم در آن جا پارسي و عربي است. جز اين که مردم خوزستان را زبان ديگري است که خوزي نام دارد و آن زبان خاصي است که به زبان هاي ديگر شباهت ندارد.
ابن نديم در کتاب الفهرست در کلامي که از قول ابن المقنع نقل کرده, زبان خوزي را از انواع زبان شمرده و گفته است که زبان خوزي زباني بوده که پادشاهان و بزرگان در خلوت و هنگام بازي و خوش گذراني با ملا زمان و حواشي خود تکلم مي کردند.
طبق تحقيقات انجام شده زبان خوزي از بقاياي ايراني قديم است که مي توان آن را از زبان هاي کهن آريايي دانست. لازم به ذکر است مردم عرب زبان خوزستان فقط زبانشان عربي است و نژاد آن ها آريايي مي باشد. طبق پزوهش هاي پروفسور گيرشمن, خاورشناس معروف فرانسوي, در حدود قرن هفتم پيش از ميلاد, پارسي ها در پارسو باش در شرق شوشتر, در ناحيه ي واقع در دو سوي کارون نزديک انحناي بزرگ اين شط, پيش از آن که به سوي جنوب برگردد, برقرار شده و اولين سلطنت پارسي را به سردودماني هخامنش نامي در اين ناحيه ي خوزستان بنياد نهادند. در 675 – 640 قبل از ميلاد, پيش چيش پسر و جانشين هخامنش به قلمرو خود توسعه داده شهرانشان را در شمال شرقي پارسو باش تحت قلمرو خود در آورده و خود را شاه انشان خواند.
خوزستان در دوره ي ساساني آبادترين ايالات ايراني بود و در تقسيمات کشوري جزء منطقه ي نيمروز يعني جنوب به شمار مي رفت, از شهرهاي مشهور خوزستان در زمان ساسانيان هرمزدارد شير ( رامهرمز اوگندي شاپور (جندي شاپور) بود. مسيحيان آرامي زبان ايران, اسقف نشين در خوزستان به نام بيت هوزانه يعني خانه ي خوزيان داشتند که مرکز آن در گندي شاهپور قرار داشت)
از ديگر شهرهاي خوزستان دز پل (دزفول) است که در کناره ي رودخانه ي دز در جنوب گندي شاپور قرار دارد و چون در آن جا پلي بر آن رود به فرمان شاپور دوم ساخته شده بود از اين جهت اين شهر را دز پل يا دزفول گفتند.

بنا به گفته مولف تاريخ بلعمي, اردشير بابکان شهر اهواز را بنا نهاد و ابتدا آن را هرمزاردشير نام گذاشت و بنابر نوشته ي تاريخ پيامبران و شاهان, اين نام کم کم هوجستان واجار (خوزستان بازار, خوانده و در مجمل التواريخ و القصص به گونه ي هبوجستان واجار آمده است. بنابراين خوزستان بازار و يا خوزستان واجار, يعني بازار سرزمين خوج ها يا خوزها که معرب آن سوق الاهواز است.)
يکي از مهمترين شهرهاي خوزستان در طول تاريخ پيش از اسلام و پس از آن, شهر گندي شاپور است. واژه ي گندي شاپور در پهلوي و فرس ميانه به معني سپاه و يا پاسگاه سپاهيان است
طبق تحقيقات انجام شده زبان خوزي از بقاياي ايراني قديم است که مي توان آن را از زبان هاي کهن آريايي دانست.
منابع:
1-ARAB ROOT(EUROPEAN MEDICINE) BY DAVID W. TSCHANZ,1997

    • 2- AMOENI TA TUM EXOTICARUM (BY ENGLIBET KEM PEER 1988

    • 3- A SHORT HISTORY OF MEDI CINE (BY CH. SINGER) 1938

    • 4- THE GREAT DOCTORS, (BY HENRY E S 63RIST) 1760

    • 5- A HISTORY OF SCIENCE (BY GEORGE SARTON) 1900

    • 6- ENCYCLOPEDIA MEDICO CHIRUR GICAL 1979

    • 7- A NCIENT PERSIA AND IRANAN CIVLIZATION (BY, C, HURT) 1971
8- الفهرست, ابن النديم, (378 هجري قمري)
9- اخبار الطوال ابن داوود دينوري, 1330
10- تاريخ جغرافياي خوزستان, امام شوشتري 1331
11- الدکتور سوسه: العراق في الخوارط القديمه خارطه رقم 8, تاريخ هيرودوتس, الشهير, ج1, طبع بيروت, 1886
12- دايره المعارف البستاني, طبع بيروت, 1883م, ج 7
13- نزهه القلوب حمدالله مستوني, به اهتمام دکتر محمد دبير سياقي, طبع تهران, 1336
14- خريده العجائب, طبع قاهره, 13303 ه.ج
15- نهايه الارب, طبع دارالکتب قاهره, 1933 م ج1
16- معجم البلدان, طبع قاهره, 1906, ج2
17- احسن التقاسيم في معرفه الاقاليم, طبع ليدن, 1906, به احتمام استاد دي خويه.
18- البدء و التاريخ, طبع پاريس, به اهتمام کلمان هوار, 1907م, ج 4
19- صوره الارض, طبع ليدن, 1938, به اهتمام کرامو, ج1
20- حدود العالم, طبع لنينگراد, به اهتمام بار تولد
21- فارسنامه ي ابن البخي, طبع تهران, 1313, به اهتمام سيد جلال الدين آشتياني, از روي نسخه ي طبع کمبريج
22- المسالک و الممالک, اصطخري, طبع ليدن, 1927, به اهتمام استاد دي خويه
23- مروج الذهب, طبع پارس, به اهتمام باربيه دومينار, 1861م ج1
24- التنبيه و الاشراف, طبع بغداد, 1938
25- الاعلاق النفيسه, ج 7, به اهتمام دي خويه, طبع ليدن, 1891



برای ادامه مطلب به این لینک کلیک کنیدhttp://abyes.blogspot.com*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه ما نیستشما هم چيزی بنويسيد- هر چي دلتان مي خواهد بنويسيد. اينجا مربوط به شماست- اگر نظر خصوصی‌ای دارید لطف کنید و از طریق ای‌میل مطرح کنید، ممنون

No comments: