Saturday, August 14, 2010

مختصر و مفید | لطیفه‌های سیاسی



مکان نامعلوم


خروشچف جانشین استالین شده بود و حسابی از دوران سیاه او انتقاد کرد و گفت که او بزرگترین آدمکش تاریخ است.
او گفت: استالین هر روز آدمهای زیادی را کشت، اختناق زیاد بود، زبان‌ها را خاموش کرد، آشنایان را با هم غریبه کرد، پسر از پدرش جاسوسی می کرد. خبرچینی رواج پیدا کرد. اکنون شما ای مردم به هوش باشید.
کسی از میان جمعیت جوری که دیده نشود با ترس فریاد زد: زمان این وقایع تو کجا بودی؟
خروشچف هر چه نگاه کرد، نفهمید چه کسی این سوال را پرسیده. پرسید: کی بود؟
کسی جواب نداد.
خروشچف گفت: من همانجایی بودم که الان تو هستی!


اعتراف

یک هیئت از گرجستان برای ملاقات با استالین به مسکو آمده بود. بعد از جلسه استالین متوجه شد که پیپ‌اش گم شده و از رئیس «کا.گ.ب» خواست تا ببیند آیا کسی از هیات گرجی پیپ او را برداشته یا نه؟ بعد از نیم ساعت، استالین پیپ‌ را در کشوی میزش پیدا کرد و فهمید که از اول اشتباه کرده و از رئیس «کا.گ.ب» خواست که هیئت گرجی را آزاد کند. رئیس «کا.گ.ب» گفت: متاسفم رفیق، تقریبا نصف هیئت اقرار کرده اند که پیپ را برداشته‌اند و بقیه هم موقع بازجویی مردند!



http://abyes.blogspot.com/ :برای ادامه مطلب به این لینک کلیک کنید*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه ما نیستشما هم چيزی بنويسيد- هر چي دلتان مي خواهد بنويسيد. اينجا مربوط به شماست- اگر نظر خصوصی‌ای دارید لطف کنید و از طریق ای‌میل مطرح کنید، ممنون

No comments: