Sunday, March 7, 2010

چشم انداز صلح در عصر سرمایه داری گلوبال � آینده ما


صلح در عصر سرمایه داری

گلوبال

نوشته :

نوشته :

Conrad Schuhler

Heft 1- 2010

در آمریکا مثلی هست که می گوید خداوند تصمیم گرفت شهروندان آمریکا از طریق جنگ هائی که آمریکا در جهان می کند جغرافی بیاموزند. طبق این مثل شهروندان آمریکا علیرغم نظام آموزشی بد خود در رشته جغرافی اطلاعات نسبتا خوبی دارند و باستثنای استرالیا بقیه قاره های جهان را خوب می شناسند . آخرین دوره های اختصاصی مربوط بود به عراق و افغانستان/ پاکستان و یک برنامه آموزشی تازه هم در مورد ایران در دست تهیه است. بنظر می رسد که جنگ و سرمایه داری سخت بهم پیوسته اند. آیا این پیوند الزامی است یا این که شهروندان یک جامعه سرمایه داری می توانند جغرافی را با متد دیگری، غیر از جنگیدن ، هم بیاموزند ؟ تا چند سال پیش نظر مارکسیست ها این بود که زیر بنای مادی جامعه یعنی تولید اقتصادی و روبنای سیاسی- فرهنگی جامعه بهم پیوسته و مکمل یکدیگرند . طبق این تعریف سیاست عبارتست از عمل اجتماعی دولتی برای حفظ قدرت اقتصادی. اگر منطق اقتصاد، جنگ را درست بداند، جنگ بمعنی اجرای سیاست است با وسائل دیگر.

بجای زیر بنا و روبنا :

مدل انباشت سرمایه

Akkumulationsmodell و

نظام تنظیم مواهب

Regulationssystem

قرارگرفته ا ست.

آن تصور کلی پیشین در باره زیر بنا و روبنا از نظر چپ ها هم دیگر قدیمی شده است و زیر بنای اقتصادی جای خود را به مدل انباشت سرمایه داده است وروبنا به نظام تنظیم مواهب . طبق این نظر مدل انباشت سرمایه مبتنی بر نوعی منطق عمل درسرمایه داری است که عبارتست از: کسب حداکثر سود. ولی ما یک نظام تنظیم مواهب هم داریم که طبق آن، به نسبت توازن قوا میان طبقات وگروه ها، پیش فرض ها و بویژه نتایج انباشت سرمایه می تواند تصحیح گردد. باین معنی که وقتی توزیع در آمد در بخش انباشت سرمایه بشدت بزیان زیردستان باشد یک سیاست اجتماعی متعادل آن کمبود را جبران بکند ، یعنی بکمک زیردستان بیاید و نتایج ” تقسیم اولیه” ( نامتعادل ) را تصحیح کند. با تغییر نسبت میان مدل انباشت سرمایه و نظام تنظیم مواهب و چربیدن زور یک کفه بر کفه دیگر، ما با انواع سرمایه داری های متفاوت سر و کار پیدا می کنیم . قصد ما بر رسی کیفیت اساسی این مدل با شیوه علمی مسلط بر تفکر چپ نیست بلکه قصدمان انطباق آن با موضوع مورد نظر مانست. در این حالت باید بدو پرسش پاسخ گوئیم:

1. منطقِ عملِ سرمایه داری مدرن صلح را مجاز میشمارد و یا حتی خواستار حفظ آنست یا برعکس آنرا با خطر مواجه می کند؟

2. اگر از مکانیسم عمل سرمایه داری گرایش بسوی جنگ رشد کند آیا شیوۀ دموکراتیک می تواند با سیاست صلح علائق اقتصاد را مهار کند؟

اینک نگاهی به قوانین ویژۀ سرمایه داری مدرن می افکنیم. نخستین و مهمترین قانون این است که :سرمایه داری باید رشد کند،نظام سرمایه داری، نظامی است که، با بلعیدن دائمی منابع می تواند سرپا بایستد . والت ویمن روستو،مشاور با نفوذ جان اف کندی،در سالهای شصت، در آغاز موج تازه ای از جهانی شدن نوشت که سرمایه داری نخستین فرماسیون اقتصادی است که توانست با تکیه بر توان خود از جای برخیزد و بپرواز آید( Take- off) و خود را نگهدارد….روستو حق داشت.از 1820 تا1950، نخستین دوران تسلط جهانی سرمایه داری، تولید اجتماعی جهانی هشت برابر افزایش یافت.

از این لحظه کار بطور جدی بالا گرفت. تولید از 1950تا 2008 باز هم ده برابر رشد کرد. این رشد، یک رشد ناشی از جنون رشد نبود، بلکه اجبار بود. سرمایه داری یا رشد می کند یا میمرد. روند کار سرمایه داری ، بقول مارکس ” فقط در آن تحرکی است که خود از خود بیرون می کشد”. هوشمندی سرمایه در آنست که بر خود بیافزاید، تا در دور بعد سود بیشتری ببار آرد. این ربطی به آزمندی سرمایه داران ندارد، این قانون بازار است. یک کار فرما باید پیوسته بهین ساز تکنولوژی خود باشد ، باید بر تولید سرمایه و برتولید خود بیافزاید تا بتواند بهتر رقابت کند یا دست کم حافظ موضع خود در میدان رقابت باشد . از میدان بدر کردن رقیب سبب افزایش فروش و سود خواهد شد. نتیجه آن گسترش سریع ظرفیت تولید، فشار مستمر در جهت رشد( و در عین حال در جهت افزایش انباشت سرمایه است) ( سرمایه ” بی مصرف “ که خود دلیل اصلی پیدایش بحران است) و رشد مستمر بمعنی مصرف فزاینده و مستمر منابع است، چه مصرف منبع انسانی و چه منبع مواد طبیعی ).

اجبار رشد نیرومند تر از حفظ منابع است

این اجبار به رشد و این شتاب رشد سرمایه داری بسیار نیرومند تر از تمام تلاش ها برای ” حفظ منابع “ و کاستن از مصرف منابع طبیعی است، منابعی که پایان پذیرند . از 1980 تا 2004 تولید اجتماعی جهانی 111% افزایش یافت ولی مصرف منابع نیز رشدی اساسی داشت : مواد سوخت فسیلی 50 % ، فولاد 49 % ، مس77 %، آلومینیوم 94 % .

بنا بر این مشاهده می شود که تکنولوژی های رشد یافتۀ حافظ محیط زیست در اثر رشد سریع اقتصادی بی اثر می گردند ومیزان افزایش بهره برداری از منابع بسیار پرشتاب است. این رشد به بهترین وجه خود را در مصرف مهمترین ماده، یعنی ” شربت حیات” جامعه رشد، که نفت است نشان می دهد. اینک به مرحله “peak Oil ” رسیده ایم . یعنی مرحله ای که فشار نفت کم می شود، در آینده نفت با فشار کم بسوی بالا می آید و اگر میدان های نفتی خشک شوند ، هزینه استخراج و تصفیه آن بسیار افزایش خواهد یافت. با وجود این مصرف نفت بدلیل نیاز صنایع اسلحه سازی، خودرو سازی ، ترابری و حمل ونقل با سرعت زیاد کماکان افزایش می یابد. بجای آنکه از این وضع برای تکنولوژی و محدود کردن رشد نتیجه درست گرفته شود ( مثلا در کنفرانس محیط زیست کپنهاگ ) برای حفظ ذخائر نفتی کمیاب شوندۀ نفتی در سراسر جهان، تصمیمات نظامی گرفته می شود ، چرا؟ زیرا بخش عمده منابع نفتی – مانند دیگر منابع استراتژیک – بیرون از محدودۀ مرزی کشورهای عمده سرمایه داری قرار دارند.

اینک من به شرح نخستین نظریه خود در مورد سرمایه داری و جنگ می پردازم: سرمایه داری جهانی فشار را بر کنترل نظامی گذاشته است – تضمین” امنیت مواد خام و انرژی” تبدیل به ” برترین هدف دفاعی ” گشته است.

در سال 1999 رقابت نظام های جهانی ، بدلیل فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی ، پایان یافت. بنظر بعضی ها در آن زمان ، از جمله نو محافظه کارانی چون فوکویاما ، تاریخ نگار آمریکائی ، تاریخ بپایان خود رسیده بود. زیرا تاریخ بنقطه اوج خود دست یافته و سرمایه داری برای همیشه پیروز شده بود. بنا براین اینک دوران تسلط صلح فرارسیده و حالا می توان مبالغ عظیمی که صرف تسلیحات و جنگ می شد ، در خدمت بشریت نهاد و از آن سود برد.

ولی درست بر عکس شد. هزینه های نظامی فقط برای مدت کوتاهی کاهش و از 1996 بشدت افزایش یافتند و درسال 2007 بمیزانی رسیدند که در تاریخ سابقه نداشت و از آنزمان ببعد سال بسال زیادتر شده اند. دوسوم از تمام هزینه نظامی جهان را کشورهای عضو ناتو می پردازند و دوسوم از آن را آمریکا بتنهائی . در تبلیغات تسلیحاتی و جنگی جای ” خطر سرخ ” را ” تهدید اسلامی” و کشور های بخطا رفته گرفته اند که برای حفظ حقوق بشر حتما باید بانها حمله کرد.


چشم انداز صلح در عصر سرمایه داری گلوبال � آینده ما

http://abyes.blogspot.com/ :برای ادامه مطلب به این لینک کلیک کنید

No comments: