بیست سال پیش دیوار برلین فرو ریخت؛ نشانهای از سقوط کمونیسم شورایی. شکست سیستم کمونیستی همان قدر که شکستی اقتصادی و سیاسی بود، شکستی اخلاقی نیز بود. کمونیسم در دورهی قدرتمداریاش به تدریج میان کسانی که زیر لوای آن میزیستند، سرخوردگی و بیزاری عمیقی را پدید آورد. مشروعیتِ کاستییافتهی نخبگان حاکم بر اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای بلوک کمونیسم نیز منجر به از هم پاشیدن آن نظام شد.
همزمان در غرب، ما شاهد کمبود چشمگیر نگرانی و توجه اخلاقی دربارهی ستم و قساوت رخداده تحت لوای نظامهای کمونیستی هستیم، اعمال شنیعی که شامل هلاک شدن دهها میلیون انسان بر اثر سیاستهای کمونیستی بودند. در مقابل با حجم قابل توجهی از نکوهشهای شورمندانه مواجهیم که نصیب خشونتهای نازیسم شده است. مهمترین دلیل برخورد متفاوت با نازیسم و کمونیسم این تصور بوده است که جنایتهای رژیمهای کمونیستی نتایج ناخواستهی پیگیری اهدافی ارجمند و بلند بوده اند، حال آنکه اهداف نازیسم به خودی خود کاملاً اهریمنی بودند.
روشنفکران غربی که یک بار از اتحاد جماهیر شوروی چهرهای آرمانی ساخته بودند، با توجه به ریشههای باورهایشان، وجدان و احساسات درونی خود را چندان نکاویدند. تعامل دیرپای ایدهآلیسم و دشمنی با تجارت و سرمایهداری در میان روشنفکران غربی منجر به اکراه آنان از نقد نظامی شد که ظاهراً در مخالفت با ارزشهایی بنیان نهاده شده بود که آنان از آن تنفر داشتند.
در کشورهای کمونیستی سابق، به دلیل مشارکت قابل توجه بسیاری از شهروندان در حفظِ پایههایِ قدرت در نظام قدیم، رویکرد عمومی دچارِ تضاد و تزاحم بسیار است. نگرش مسلط در اروپای شرقی نسبت به سیستمهای سابق کمونیستی ترکیبی است از نسیان، انکار و سرکوفتگی.
http://abyes.blogspot.com/ :برای ادامه مطلب به این لینک کلیک کنید
No comments:
Post a Comment