Wednesday, February 17, 2010

گفتنی ها: دکتر سروش و نابودی تفکر شریعتیسم

دکتر سروش و نابودی تفکر شریعتیسم

از اونجائی که ما هیچیمون به هیچیمون نمیاد ! دیشب بعد از دیدن فیلم (The Ghost Writer) رومن پلانسکی با یک سری از دوستان و بچه هایی که از ایران اومده بودند بحث از جنبش سبز و راهپیمایی بیست دو بهمن وحضرات رهبران عدیده جنبش سبز در خارج از کشور و بخصوص آن پنج تن آل عبای سبز رسید به عبدالکریم سروش !

دکتر سروش به نظر دوستانی که از ایران آمده بودند دوگانه عجیبی است از یک سو بر زمینی شدن دین جهد دارد و از دیگر سو هم بر الهی جلوه دادن دین اما به نظر من - که البته این نظر را سالهای قدیم نیز که انصار حزب الله سخنرانی ها و کلاسهای وی را بر هم می زد نیز داشتم و از این رو مخالف بودم که با وی برخورد شود - این است که اگر در هیچ امری سروش موفق نبوده است رسالت بزرگ و تاریخی خودش را دراینکه توانست بالاخره بساط این تفکر شریعتیسم را در ایران برچیند ، واقعا باید ازش تشکر کرد.

دکتر شریعتی که بنا به مقتضیات زمانه قبل از انقلاب که خوب اسلام و همه پسوند و پیشوندهایش مد شده بود و حتا توده ای ها هم دنباله رو این حرفها شده بودند یک زمانی بد یا خوب توانسته بود پتانسیل‌های اسلام سیاسی را در مقاومت علیه، مثلثی که ترسیم کرده بود بنام زر و زور و تزویر در جامعه و بخصوص در بین نسل جوان و روشنفکر جامعه فعال کند همین عملیات فکری بود که به نظر من اولین زیر ساخت فکری و مشروعیت بخشی به جمهوری اسلامی شد .

شما اگر نگاهی کنید می بینید که تمام قشر جوان انقلابی آن زمان بشدت تحت تاثیر این تفکر بودند و تا سالهای سال نیز این اثر بروی آنها مانده است حتا آنهایی که در نیمه راه انقلاب نیز شریعتی را رها کردند اما چون خمیر مایه فکری شان آن بود نیم نگاه به شریعتی را همواره داشته و دارند مثل اکبر گنجی ، مثل سازگارا و باقی و شمس الواعظین و گاها سعید حجاریان .

اما دکتر سروش بالاخره در طی مدت بسیار زیادی که از قبض بسط تئوریک شریعت شروع شد و تاهمین الان که آخرینش را در مراسم چهلم آیه الله منتظری دیدیم یعنی در طی شاید بیست سال اخیر توانست این پتانسیل‌های خلق شده را نابود کند و اگر بخواهیم نگاه توهم توطئه ای و کیهانی به این ماجرا داشته باشیم ! انگار که اصلا پروژه‌ ماموریتی سروش برای بی‌اثر کردن گفتمان شریعتی بوده و بس!

حالا اینکه چگونه اینکار را کرده خوب بحثش مفصل است و ماهم در آن جمعمان نتوانستیم ادامه اش بدهیم چون کافه تعطیل شده بود و صاحبش هی غر می زد که برید بیرون ! ولی به نظر من اگر کسی بخواهد تاریخچه‌ی فکری و یا اینکه چگونه جمهوری اسلامی در بین روشنفکران و جوانان به مقبولیت و مشروعیت رسید و چگونه هم از چشم جوانان و روشنفکران افتاد را بواهد بداند و بررسی کند حتما باید به مفاهمه و مقابله و مناظره فکری این دو تفکر بپردازد .

البته فکر نکنید که من در صددم که دکتر سروش را بخاطر نابودی شریعتی محکوم کنم و یا بگویم تنها وظیفه وی اصلا تخریب شریعتی بوده است و حالا برایش بخاطر این کف بزنیم یا هویش کنیم ، سروش بماند که متاسفانه زبانش همیشه پر از نیش و کنایه‌های بچگانه‌ی پیچیده در زرورق گفتار ملاهاست که برای کسانی که با قلم او در بحث هایش آشنا هستند چیز تازه‌ای نیست و اگر نیستند هم می توانند دعوای اورا مثلا با محمود دولت آبادی در قبل از انتخابات ریاست جمهوری اخیر ببینند . ولی خوب سروش هم انسان است و مثل همه ماها نقاط برجسته خوب و بد را با هم دارد و من از تلاشهای وی که علی الظاهر اخیرا بدان جدیت یافته و در این راه اکبر گنجی و آرش نراقی و دیگران را نیز دارد با خود همراه می کند که بیایند به همه و حتی قشر عام جامعه هم بفهمانند که گوهرگرایی غلط است و چرا در سیاست و کلا علوم انسانی باید سخت از آن پرهیز کرد، چیزی خوبی است.

نبرد سروش یا گوهرگرایی که البته برایش هزینه های بسیاری داده است و شاید اصلا اساس برخوردهای خشن بنیادگرایانی چون حزب الله هم با وی بخاطر آن است و می شود اگر بخواهیم ردش را بگیریم از روزگاران قلم زنی وی در کیهان فرهنگی و بعدها کیان شروع شده است به نظرم اصلی ترین نیاز امروزی جامعه ما است و بخصوص برای معلقین بین زمین و آسمان که در جستجوی خدا و خدای سیاسی هستند عالی است!


گفتنی ها: دکتر سروش و نابودی تفکر شریعتیسم

http://abyes.blogspot.com/ :برای ادامه مطلب به این لینک کلیک کنید

No comments: