مالکیت خصوصی منشاء واقعی معجزه اقتصادی چین
یاشنگ هاونگ
مترجم: محمد امین صادق زاده
بسیاری از اقتصاددانان غربی بر این باورند که چین مسیر خود به سوی کامیابی و موفقیت را با اتکا به تامین مالی و نظارت دولتی پیدا کرده است، اما این تفکر کاملا اشتباه است.
![]() |
اعتبار نظام سرمایهداری به شیوه آمریکایی یکی از اولین قربانیان بحران مالی جهانی بود. با سقوط آشکار لمان برادرز، موج جهانی برای روی گردانی از اجرای آخرین قواعد و آرمانهای اقتصادی آمریکا من جمله محدودتر کردن دولت، حداقل قانونگذاری و تخصیص اعتبارات در چارچوب بازار آزاد افزایش یافته است. با سقوط مدل آمریکایی برخی به دنبال دیگر تفکرات جایگزین رفتند و نگاهها به سوی چین جلب شد، جايیکه بازارها به شدت زیر سلطه قوانین بوده و نهادهای مالی توسط دولت کنترل ميشوند. در پی سقوط وال استریت، فرانسیس فوکویاما در نیوزویک، مدل سرمایهداری دولتی چین را «جذاب و جذاب تر» توصیف کرد. همچنین ستون نویس واشنگتن پست، دیوید ایگنیشس به تمجید از ظهور جهانی یک «مداخله گرایی جدید» که از مکتب کنفسیوس الهام گرفته شده، پرداخت. ایگنیشس به نوعی این پدیده را به استمداد ریچارد نیکسون از جان مینارد کینز نسبت ميدهد و از این عبارت استفاده ميکند که «حال ما همگی چینی هستیم».
اما پیش از اعلان ظهور یک سده چینی جدید، رهبران و مدیران اجرایی در سرتاسر جهان تمام تلاش خود را برای مطالعه منشاء قدرت تحرک چین را بهكار بستند. نتیجهای که از این مطالعات در جهت درک معجزه اقتصادی چین به دست آمد، غلبه تکنوکراسی در این کشور بود که بر مبنای آن حزب کمونیست نوعیگذار تدریجی به بازار را با تکیه بر کنترل دولتی فعالیتهای اقتصادی طراحی کرده بود. اما نکته اینجا است که تمام جزئیات مهم این پدیده، اشتباه استنباط شده بود. این تفسیر متعارف در واقع نقش بسیار کوچکی برای کارآفرینی، حقوق مالکیت خصوصی، آزادسازی مالی و اصلاحات سیاسی قائل است. با این وجود در تحقیقات نگارنده که بر اساس تحلیلی تفضیلی از دادههای دولت چین و اسناد دولتی در سطوح منطقهای و مرکزی صورت گرفته، نشان داده شده که حقوق مالکیت و کارآفرینی خصوصی، تحرک عمده و غالب را برای رشد سریع و کاهش سطح فقر ایجاد کرد.
اغلب در مطالعات انجام شده ميخوانیم که رعایت حرکت تدریجی، کلیدگذار موفق چین از مارکسیسم به بازار بود. بسیاری از تفاسیر موجود، پکن را به دلیل دوری از شوک درمانی به سبک روسیه و گرایش به رویکردی عملگرا مورد ستایش قرار داده اند که با ایجاد محیط کسب و کار پذیرا، به شرکتهای خصوصی اجازه داد تا به طور بنیانی رشد کنند. این تفاسیر بر این عقیدهاند که اقتصاد چین از طریق اصلاحاتی که در یک مقیاس کوچک در دهه 1980 و گسترش آن در نیمه دوم دهه 1990 انجام شد، توانست به رشد تصاعدی بازار محور و آزادتری دست یابد. اما در واقع این چنین نبود. آنچه حقیقتا رخداد این بود که تجربههای داخلی و منطقهای اولیه در آزادسازی مالی و مالکیت خصوصی در دهه 1980، جرقه اولیه کارآفرینی روستایی را ایجاد کرد. این دستاوردهای اولیه بودند که بنیان صحیح معجزه اقتصادی چین را ایجاد کردند، نه سرمایهگذاریهای زیربنایی دولتی انبوه و گرایش به شهر نشینی دهه 1990.
اگرچه بسیاری از کارشناسان، پروژههای زیربنایی عظیم و کارخانههای نوپای چین که با سرمایههای خارجی ایجاد شدهاند را با بزرگراههای ویران و جریانات سرمایهگذاری مستقیم ناچیز در هند مقایسه ميکنند، اما این دیدگاه در واقع نوعی اغراق در سهم مخارج عموميو سرمایهگذاری خارجی در رشد اقتصادی چین است. هیچیک از این دو عامل پس از رفع کنترلهای مالی و گسترش کارآفرینیهای روستایی(که در دهه 1980 موج آغازین رشد را تسریع کردند) سهم عمدهای از اواخر دهه 1990 در چین نداشته اند.
در دهه 1980 رشد اقتصادی چین بسیار سریعتر از دهه 1990 بود و پیامدهای اجتماعی مطلوبی را به همراه آورد؛ فقر کاهش یافت، شکاف میان فقیر و غنی کمتر شد و سهم نیروی کار در تولید ناخالص داخلی (به عنوان معیاری برای نفع طبقه متوسط از رشد اقتصادی) به طور اساسی افزایش یافت. از 1978 تا 1988 تعداد مردم روستایی که در چین زیر خط فقر زندگی ميکردند به بیش از 150میلیون نفر کاهش یافت. اما در دهه 1990 بهرغم رشدهای دو رقمي تولید ناخالص داخلی و ایجاد زیرساختهای انبوه، تنها 60میلیون نفر از زیر خط فقر خارج شدند. علاوه بر این، رشد چین در دهه 1980نسبت به حال حاضر بسیار کمتر به واسطه سرمایهگذاریها در مقابل مصرف ایجاد شده بود. به عبارت دیگر، سرمایهداری کارآفرین بر خلاف سرمایهداری دولتی نه تنها رشد ایجاد ميکند، بلکه منافع حاصله را به طور گسترده توزیع مينماید. در واقع روح کارآفرینی موجود در آزادی و مالکیت خصوصی این نشاط و طراوت را ایجاد کرد.
پیرامون جایگاه شهرهای بزرگی مثل پکن، شانگهای و شینزن به عنوان مراکز پرطراوت رشد اقتصادی نیز در مطبوعات غربی به طور معمول اغراق شده است. مناطق روستایی چین هم روی هم رفته به عنوان مناطق دورافتاده فقیر در این مطبوعات ترسیم شده اند. اما یک تحلیل دقیق از دادههای اقتصادی این مطلب را آشکار ميکند که این تفاسیر بی مورد از افق شهرهای مدرن چین کاملا اشتباه است. چرا که در واقع اقتصاد در مناطق روستایی چین بیشترین تحرک و پویایی را داشتند، در حالی که دخالتهای ناشیانه دولت در مراکز شهری، کارآفرینی و مالکیت را در نطفه خفه کرده بود.
No comments:
Post a Comment