آیا اوباما معمای سی ساله رابطه ایران و آمریکا حل خواهد کرد؟ (شهیر)
اوباما در حال تدریس در مدرسه حقوق دانشگاه شیکاگو.
مقاله اخیر نیویورک تایمز انعکاس وسیعی در جهان یافت. خبری که این روزنامه بدست آورده بود حاکی از آن بود که تشکیلات اوباما در صدد است که شرط تعلیق را برای شروع مذاکرات با ایران حذف کند. زمان زیادی لازم نبود که رابرت گیبس Robert Gibbs سخنگوی کاخ سفید گزارش را "غیردقیق" بخواند. "غیر دقیق"؟ مگر تمام جنجال ها بر سر سیاست جدید اوباما در قبال ایران بر پایه آغاز مذاکرات "غیرمشروط" شکل نگرفت؟ به این ترتیب اینکه حذف پیش شرط تعلیق خبری "غیر دقیق" است چه معنی می دهد؟
نیویورک تایمز این حرکت یعنی حذف شرط تعلیق را یک جابجائی استراتژیک (Strategic shift) در سیاست خارجی آمریکا در رابطه با ایران تلقی نموده است. اما صرف نظر از اینکه گیبس اصولا خبر را مردود اعلام کرده چگونه می توان حذف این پیش شرط را یک جابجائی استراتژیک تلقی کرد؟
آقای رابرت وود (Robert Wood) سخنگوی وزارت امور خارجه نیز صراحتا اعلام کرد که "هدف تعلیق است".
اما قابل توجه تر از همه اینها اظهار نظری است که رابرت گیتس مرد اول وزارت دفاع آمریکا در جمع دانشجویان نیروی دریائی کرد. در پی اظهارات بیخردانه شیمون پرز مبنی بر "زدن" احمدی نژاد (که بسرعت در باب آن عقب نشینی شد) رابرت گیتس با دادن اخطار شدید و با لحنی که تقریبا بیسابقه بود اسرائیل را از دست زدن به حمله منع کرده و گفت تنها راه ممانعت از جلوگیری ایرانیان برای دسترسی به بمب اتمی اینست که "ایرانی ها خود به این نتیجه برسند که ادامه این برنامه هزینه بالائی دارد".
اشکال بزرگی که چنین طرز تفکری (پر هزینه کردن فعالیت های اتمی تا جائی که ایران تسلیم شود) که امروز محور سیاست خارجی آمریکا را نسبت به ایران تشکیل می دهد، دارد اینست که این نظریه "کار نخواهد کرد". چرا؟ چون حکومت ایران دنیا را کاملا از زاویه ای دیگر و بکلی متفاوت با برداشت های آمریکا می بیند. ایران قاطعا باور دارد که اگر پیگیری برنامه هسته ای قرار است برای آن کشور هزینه بر باشد بطریق اولی و برای آمریکا به مراتب هزینه بیشتری در بر خواهد داشت.
رهبران ایران نه یکبار، نه دو بار بلکه دهها بار در مورد نقاط ضعف و آسیب پذیری های آمریکا در منطقه در صورت رویاروئی با ایران سخن رانده اند.
چند ماه پیش مرد شماره یک سپاه، سردار محمدعلی جعفری، پس از آزمایش موشک های ضد کشتی به خبرنگاران گفت که ایران قادر است "کشتی های دشمن" را غرق کند. او اضافه کرد "دشمن می داند که ما به سادگی قادریم تنگه هرمز را برای مدت نامحدودی ببندیم". آقای بیل سپیکس (Bill Speaks) سخنگوی فرماندهی مرکزی آمریکا در منطقه بلافاصله سخنان جعفری را رد کرده و گفت که تصور نمی کند ایران بتواند به چنین امری نائل شود.
اما بحثی که وجود دارد اصلا این نیست که آیا سپاه قادر است دست به چنین امری بزند یا نه (هر چند که عقلا خواهد توانست حداقل تشنج و آشوب در امر کشتیرانی ایجاد کند که این امر هم وقفه بزرگی را در حمل نفت ایجاد می کند و هم قیمت نفت را بسرعت بالا خواهد برد و هم هزینه بیمه کشتی های نفتکش سر به آسمان خواهد کشید) بلکه بحث بر سر اینست که سپاه "فکر می کند" که قابلیت چنین کاری را دارد و از آن فراتر همان طور که سردار جعفری می گوید "فکر می کند" که دشمن هم به این قابلیت سپاه آگاه است.
نتیجه تلاقی این دو طرز تفکر این می شود که آمریکا با این بینش که فشار آوردن، چه اقتصادی و چه نظامی بالاخره ایران را از پای در آورده و وادار به چشم پوشی از برنامه هسته ای اش می کند برنامه های خود را به پیش براند و از آن طرف هم ایران با اعتقاد و اعتماد به اینکه اگر فشار بیش از حد شود می تواند خلیج فارس را به جهنمی برای کشتی های نفتکش تبدیل کند سر سوزنی از مواضع خود عقب نکند. این است بن بستی که بوجود آمده.
واقعیت اینست که از چندین سال پیش، از دوران بوش، آمریکائیها و اروپائیها (بخصوص امروز فرانسه و انگلیس) تصور می کنند که طنابی را بگردن حکومت ایران می اندازند و آنقدر فشار می آورند تا دستهایش را به علامت تسلیم بالا ببرد. این تصور اما با واقعیت هماهنگی ندارد. آمریکا و هم چنین اروپا در خلاء حرکت نمی کنند که هیچ مقاومتی در برابر آنها وجود نداشته باشد. فرض کنید جلوی ورود بنزین به ایران گرفته شود. طبیعی است که چه سناریوئی پیش خواهد آمد. ایران بلافاصله دست به تهدید می زند، پشت سر آن اخطار کوتاه مدت می دهد و در آخر جنگ نفتکش ها شروع می شود. از اینجا به بعد یا آمریکا می فهمد که در محاسباتش دچار اشتباه شده که به همان نقطه اول باز می گردد و طرح شکست خورده است و یا جواب دندان شکنی به ایران می دهد. حالت دوم آغازگر یک اثر دامینو شامل عمل از یکی و عکس العمل از دیگری است که بین ایران و آمریکا رد و بدل خواهد شد تا جائی که به یک جنگ تمام عیار تبدیل گردد. جنگی که نه فقط ایران بلکه همه را در خود خواهد سوزاند. بطور باور نکردنی و ساده اندیشانه ای آمریکا از اقدامات سخت سخن می گوید بدون اینکه در معادلات خود مقاومت های ایران و عکس العمل های حکومت این کشور را بگنجاند.
اشتباه بزرگ دیگر آمریکا این است که بکلی با روانشناسی ایرانی ها ناآشناست. من در چندین مقاله (به انگلیسی) سعی کرده ام که این مسئله را باز کنم که خوب یا بد، درست یا غلط ایرانی ها ملتی مغرورند و به تهدید و ارعاب جواب مساعد نمی دهند.
سخن گفتن غیرمحترمانه و تهدید آمیز طبیعت ثانوی تشکیلات کاخ سفید شده و این برای رابطه ایران و آمریکا مانند سم است. البرادعی بدلیل اینکه از این منطقه آمده هفته گذشته تاکید کرد که در مواجهه با ایران باید فاکتور غرور این ملت را کاملا در نظر بگیرید. سخن گفتن تهدید آمیز و تحقیر آمیز جز اینکه سران حکومت ایران را در عزمشان برای مقابله با خواستهای آمریکا جزم کند و کمترین عقب نشینی نکنند هیچ نتیجه ای در بر ندارد.
دیوار شک و بی اعتمادی و ظنین بودن به یکدیگر بین ایران و آمریکا بسیار بلند است که باید فرو ریخته شود. اشتباهات کودکانه ای مانند گماردن فردی مانند دنیس راس به عنوان مشاور مخصوص در امور خلیج و جنوب شرق آسیا (بخوانید ایران) چه کمکی به از میان بردن این دیوار شک و بد گمانی می کند؟ در ابتدا گفته می شد که دنیس راس نقش چندان مهمی بازی نخواهد کرد و حضورش جنبه مشورتی داشته و عمدتا هم برای بستن دهان لابی اسرائیل است.
مقاله اخیر مجله نیشن پرده از روی این ماجرا برداشت. به نوشته نیشن یکی از متخصصان ایران در وزارت خارجه به این مجله گفته که دنیس راس بطور کامل مسئله ایران را در اختیار خود گرفته است. بنا بر همین گزارش، دنیس راس "در حال برپائی یک امپراطوری" در وزارت خارجه برای خود می باشد، یک مقام وزارت امور خارجه به نیشن گفته است "در وزارت امور خارجه هر کجا که می روید به شما می گویند باید از طریق دنیس عمل کنی".
به این ترتیب نقش دنیس راس که یک مهره لابی اسرائیل است از حد یک مشاور مخصوص به مراتب فراتر رفته است. این آقای راس همان کسی است که در گزارشی که در سپتامبر گذشته (پیش از انتخابات) در "مرکز سیاستگزاری دو حزبی" به اتفاق یک کهنه نئوکان دیگر یعنی مایکل روبین بعنوان خط مشی رئیس جمهور آمریکا در ارتباط با ایران تهیه کرد نتیجه گرفت که احتمالا مذاکرات با ایران شکست خواهد خورد و رئیس جمهوری بعدی آمریکا باید برای یک رشته عملیات تهاجمی از تحریم شدید بنزین و نفت گرفته تا حمله نظامی خود را آماده کند. گزارش موسوم به "مقابله با چالش: سیاست آمریکا در ارتباط با پیشرفت های هسته ایران" از سوی متفکران و برنامه ریزان هر دو حزب مورد تائید قرار گرفت. با وجود چنین شرایطی اگر هم چنان جو شک و بدگمانی در هوای سیاسی دو کشور موج بزند چندان دور از منطق و انتظار نخواهد بود.
شجاعت و ذکاوتی در کاخ سفید لازم است که با درک واقعیات و با در پیش گرفتن لحنی آشتی جویانه و پذیرش حق قانونی ایران برای ادامه فعالیت های صلح آمیز هسته ای، با به استخدام درآوردن پیشرفته ترین سیستم های بازرسی و مراقبت و نظارت های بین المللی خطر تولید سلاح اتمی توسط ایران را از میان ببرد.
No comments:
Post a Comment